در معرفی و اهمیت حسن بنی هاشمی؛ سینماگرِ خودمونیِ هرمزگانی
شایان تدین، دانشجوی پژوهش هنر در یادداشتی به بررسی زندگی و فعالیت حرفه ای حسن بنی هاشمی، سینماگر بزرگ هرمزگانی پرداخته است.
به قلم شایان تدین، دانشجوی پژوهش هنر
در اهمیتِ حسنِ بنی هاشمی و وظیفه ای که در قبالِ او بر عهده داریم
یک سینماگر گروه سینمای آزاد اول باید نفس سینما را بشناسد نه تماشاگر را، او در آغاز راه عرضه کننده نیست که سلیقه مشتری را بفهمد. اگر با تجربههای متعدد و پیگیر توانست تکلیف خودش را با وسیلهی بیانیش روشن کند و به شناسایی جنبههای لازم آن برسد آنگاه تماشاگرش را هم خواهد شناخت مخاطبش را خواهد شناخت. در آغاز راه مهم مسئلهای نیست که مطرح میشود، مهم طرز مطرح کردن آن مسئله است. (حسن بنی هاشمی، برای همراهانِ سینمایِ آزاد، ۱۳۵۱)
.
حسنِ بنی هاشمی از نسلِ فیلمسازان و جنبش های فراموش شده ی جوانانِ دهه ی چهل و پنجاه است. این فراموش شدگی اما از بی قدریِ ایشان نبوده. از بدِ روزگار است. بر ماست که حکایتِ دوباره ی خود را از آن روزگارِ سپری شده بازگوییم.
حسنِ بنی هاشمی در هفدهِ آذر ۱۳۲۸ در محله ی اوزی های بندرعباس در خانواده ای خودمونی به دنیا می آید. سال های کودکی اش را در بندرعباس می گذراند و در جوانی دانشجوی مهندسی دانشگاه شیراز می شود. شیرازِ دهه ی چهل، برای جوانِ مشتاقِ هنر، روزهای جشنِ هنر و کانونِ فیلم است. برای سرِ پر سودای جوانی مثلِ او هم راهِ پیش است و هم مانعِ پیشبردِ کار و علاقه های اصلی اش. او اگر چه در شیراز به همراه دوستانش انجمن فیلمِ دانشگاه را تاسیس می کنند و به جنبشِ سینمای آزاد می پیوندند اما همین آشنایی با بصیر نصیبی و دیگر فعالینِ جنبشِ سینمای آزاد باعث می شود تحصیل در شیراز را رها کند و به تهران برود. در سال های تهران او به یکی از مهم ترین معلمان و حامیان و فعالین و فیلمسازانِ سینمای آزاد تبدیل می شود و همه ی فیلم هایش را هم در جغرافیای خودمونی نشینِ و بندریِ جنوبِ ایران می سازد. (برای دیدنِ لیستِ فیلم های او به لینکِ زیر مراجعه کنید) در سال ۱۳۶۱ نیز به ناچار راهیِ دبی می شود و در آنجا هرمزفیلم را تاسیس می کند. حسنِ بنی هاشمی این روزها در بسترِ بیماریِ سختی است که صمیمانه برای او آرزوی سلامتی و آسایش می کنم.
جدا از این ها حسنِ بنی هاشمیِ سال های چهل و پنجاه چند مرتبه اهمیت دارد. یکی در شهرِ شیراز و تاسیسِ «انجمنِ فیلمِ دانشگاهِ پهلوی» و انتشارِ سه جلد «کتابِ سینما». انجمنِ فیلمی که نیای هر دو کانونِ کم و بیش موجود در شهرِ شیراز است. یعنی هم «انجمن فیلمِ علوم پزشکی» و هم «کانونِ فیلم و عکسِ دانشگاهِ شیراز.» و سه جلد کتابی که یکی از منابعِ مهمِ در دسترس از آن سال هاست و نمونه اش را حتی در شیرازِ امروز هم نداریم. اولین یادداشت درباره ی «آرامش در حضورِ دیگران» ناصر تقوایی در همین کتاب و به قلمِ خودِ حسن نوشته می شود که خود شاهدی است بر قریحه و دقتِ او در بررسی و تحلیلِ یک اثرِ سینمایی. ارزشِ کانونِ فیلم در آن روزهام به قدری است که بصیر نصیبی ضروری می داند یادآور شود که :« انجمن فیلم دانشگاه شیراز یکی از بهترین انجمن های فیلم دانشگاههای ایران محسوب می شد و باارزش ترین آثارِ سینمای جهان را نمایش می داد. حتی بسیاری از فیلم هایی که در تهران با تیغِ سانسور مواجه می شد، نمایش آن در انجمن فیلم دانشگاه شیراز امکان پذیر بود.»
اهمیتِ دیگرِ او در تاریخِ سینمای آزاد ایران و پیشبردِ آن است. سال ۴۹ که آن ها انجمنِ فیلم را در دانشگاه پهلوی (شیراز) تاسیس می کنند تعدادی جوانِ مشتاقِ سینمای دیگر در دانشگاه آریامهر(صنعتی شریفِ امروز) دست به تاسیسِ جنبشی می زنند که یکی از مهم ترین و نادیده گرفته شده ترین جنبش های سینمایی و فرهنگی در ایران است. یکی دو سالِ بعد با پیوستنِ بنی هاشمی به این جنبش دومین جشنواره ی سینمایِ آزاد در شیراز برگزار می شود و این خود به سکویی بدل می شود برای پیشبردِ فعالیت های این جوانان. حسنِ بنی هاشمی در سال های سینمای آزاد همه جوره فعالیت دارد. از معلمی و تدریس تا نویسندگی و همکاری در انتشارِ یازده شماره مجله تا خود تبدیل شدن به مهم ترین فیلمسازِ این جنبش در آن سال ها.
اهمیتِ دیگر و مهم ترِ او که هماهنگ با دو موردِ قبلی و یا برآیندِ آن هاست خودِ فیلمسازیِ او در جنوبِ خاصِ خودش است. عمرِ کارنامه ی فیلمسازیِ او بیش از ده سال نیست اما همین ده سال آنقدر پیشروانه بوده است که همچنان از آن به عنوانِ تجربه ای بی تکرار و در عینِ حال و صد افسوس قدرنادیده و رها شده یاد کنیم. جنبشِ سینمای آزاد به تبع از سینمای دهه ی چهل یک رگه ی گریز از مرکزی دارد که این رگه بیش از همه در جنوب متبلور می شود. حسنِ بنی هاشمی در کنارِ کیانوش عیاری، امیر نادری، ناصر تقوایی و … در آن سال ها یکی از پیشروانِ این حرکتِ رو به جلو در گریز از مرکز در جنوبِ ایران است. گفتنِ از مختصاتِ فیلمسازیِ او و بررسیِ کارنامه اش ( بیست فیلمی که خود به دو بخشِ فیلم های کوتاهِ داستانی و مستند تقسیم می شود)، فرصتی جداگانه و مفصل و البته دسترسی به همه ی آثارِ او را می طلبد. حال آنکه دسترسی به بخشی از آثارِ او هنوز ممکن نشده و آثارِ موجود نیز از کیفیتِ لازم برخوردار نیستند و به ترمیم احتیاج دارند. اهمیتِ پرداختن به او اما جدا از ارزشِ هنریِ فیلم هایش ( که ابدا کم ارزش نیستند و اولین فیلم های داستانیِ ساخته شده در جغرافیای هرمزگان اند) در اسنادِ تصویریِ بی نظیری است که او در سِری کارهایش فراهم آورده است. مجموعه ی مستندِ «راهِ دورِ دریا» از او ادامه ی منطقیِ «مرکزِ پژوهشِ ایران زمین» در «تلویزیونِ ملی ایران» در آن سال هاست که زیرِ نظرِ «فریدونِ رهنما» شروع به فعالیت کرده بود. این مجموعه مستند سیزده قسمت دارد که در هر قسمت به یکی از شهرها و روستاهای این خطه از جنوب می پردازد و خوشبختانه عمده ی آن با کیفیتِ نسبتا مناسبی در دسترس است و اخیرا نیز از شبکه ی مستند به نمایش در آمد. فیلم هایی که در عینِ پختگی در اجرا و تصویر و تدوین، محصولِ پژوهش و نگاهِ نافذ و گاه انتقادی و هشداردهنده ی فیلمساز و گروهِ محققینِ این فیلم هاست. در اهمیتِ و قدرِ کارِ او همین بس که قدیمی ترین تصاویرِ متحرک مربوط به جنوب فارس و هرمزگان را امروزه مدیونِ فعالیت های او هستیم. فیلم های او در گوده ی بستک یا رویدر بندرِ خمیر نه تنها قدیمی ترین که تنها آثارِ موجود از این مناطقِ خودمونی نشین در آن سال هایند. خود این بر مسئولیتی که به گردنِ ماست می افزاید.
دریغا که عمرِ فعالیتِ کاریِ او و اکثرِ رفقایش در جا به جای ایران زمین کوتاه است اما عمق و گستردگی و تاثیر و اهمیتِ تاریخیِ آن ابدا بی قدر نیست چنان که قدردانی نمی کنیم. قدردانی هم صرفِ یادِ نام نیست. نه شیراز و نه بندرلنگه و نه بستک و نه بندرعباس هیچ یک همتی در شناساندنِ او و در دسترس قرار دادنِ آبرومندِ همه ی آثارش انجام نداده اند. شرم بر این همه نهادهای ولگرد. نه کارِ او چنان که باید عرضه می شود و نه کارنامه اش طبعا موردِ سنجش قرار می گیرد. فراهم آوردنِ آثارِ سینماییِ او، در دسترسِ عموم قرار دادنِ آن به شکلی آبرومند و شناساندنِ او نه لطفِ یک ارگان یا سازمان یا شخص که وظیفه ی همین نهادهای رسمی و وظیفه ی تک تکِ کسانی است که دردمندانه به هنر، سینما، فرهنگ و تاریخِ خودشان می اندیشند. نمی بالند که بالیدن به کارِ کرده است نه این فضاحت، بلکه می اندیشند. من در آخرِ این یادداشت، تا بلکه دستِ یاری گشوده شود، اعلامِ آمادگی می کنم برای هر گونه همکاری در گِردآوری و ارائه ی آبرومندِ آثارِ او. و فکر می کنم بر ماست که چنین چیزی را از نهادهای رسمی طلب کنیم تا چنین کاری ممکن گردد.
غرض از این نوشته پرداختن به زندگینامه ی او نبوده است. برای معرفیِ مختصرِ کارنامه ی حسن بنی هاشمی و آشنایی با فیلم های او به این یادداشت مراجعه کنید:
https://hormozganmag.blogsky.com/1391/10/15/post-248/
«کالنگ هایم را دوست دارم، شناخت نامه ای حسن بنی هاشمی» نیز کتابی است که در معرفی و شناختِ حسنِ بنی هاشمی به همتِ علیرضا محسنی و ابراهیم حقیقی و زاون قوکاسیان فراهم آمده است. این کتاب مجموعه ی مطالبِ پراکنده ای درباره ی زندگی و آثار بنی هاشمی از زبانِ دیگران است که در سال ۱۳۹۱ توسط اننشارات فرهنگ منتشر شده است. ضمنا این کتاب تنها منبعِ مکتوبی است که در آن مستقلا به کار و زندگیِ او پرداخته شده.
درباره ی جنوبِ خاصِ آثارِ او ارجاعتان می دهم به این یادداشتی که درباره ی برکه ی خشکِ حسنِ بنی هاشمی (فیلمی با با بازیگری ابراهیم منصفی و علی خان حبیب زاده) به نامِ طاقِ نور در خیالِ برکه نوشته ام.
.
برچسب ها :حسن بنی هاشمی ، خودمونی ، سینما ، محله اوزی ها
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰