کد خبر : 3988
تاریخ انتشار : سه شنبه 17 تیر 1399 - 21:02

جاذبه ی آقای میر در حفظ کرامت انسانی دانش آموزان بود / با دیدن او استرس امتحان نهائی را فراموش می کردم

جاذبه ی آقای میر در حفظ کرامت انسانی دانش آموزان بود / با دیدن او استرس امتحان نهائی را فراموش می کردم

یکی از دانش آموزان سابق مرحوم ابراهیم میر، رئیس اداره ارشاد لامرد با شنیدن خبر درگذشت او برایش دل نوشته ای تنظیم و برای جناح آنلاین ارسال کرده است.

به قلم عبدالرزاق رزاقیان، دانش آموز سابق مرحوم ابراهیم میر در کوخرد

.

سعدیا مردم نکونام نمیرد هرگز، مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند

خردادماه سال تحصیلی ۸۷ بود و تنها دغدغه هایمان امتحانات نهایی بود که سرنوشتمان را رقم می زد. مردی بود دانش آموخته ادبیات فارسی، قد بلند، خنده رو، متین، با وقار و خوش اخلاق که هر صبح راس ساعت ۷ در سالن جابر کوخرد به همراه سوالات امتحان نهایی حاضر می شد. با آن اخلاق مهربان همه را به خود جذب کرده بود طوری که بادیدنش استرس و اضطراب امتحان را فراموش می کردم. بر روی ماشینش دزد گیر نصب کرده بود و سرگرمی بچه ها لگد زدن به ماشین و صدای دزدگیر هیجان خود را تخلیه می کردند

این درحالی بود که در قبال اذیت بچه ها با خوشرویی برخورد می کرد تا جایی که روزآخر امتحانات، دانش آموزان ماشینش را با گل و برگ درختان مدرسه تزیین کرده بودند و به طنز یک برگه جریمه جریمه هم برایش نوشتند.

حضور مرحوم ابراهیم میر به همراه فرماندار وقت لامرد و جمعی از اهالی فرهنگ این شهرستان در منزل استاد احمد مدان در جناح

قوه جاذبه آقای میر اخلاق پسندیده و حفظ کرامت انسانی دانش آموزان بود . همه معلمان و ناظران امتحانی از این که بسیار خوش اخلاق و درستکار است از او تعریف و تمجید می کردند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

چند روز قبل وقتی خبر دردناک درگذشت رئیس جوان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لامرد و معلم سابقم را شنیدم، ناخودآگاه به یاد این ابیات افتادم:

ماه سرگشته

در آسمان

از بس که خوب است

رویایش را

با ستارگان نیز

قسمت می کند

همچون آدمی مهربان

که سفره اش را با کودک

پتی خیابان

یا لبخندش را

با بیمار گمنام با

دردی لاعلاج

در یک بیمارستان

تقسیم می کند

و اجازه می دهد

تا خشم به فراموشی دچار

شود و لبخند

به یک مسلک همیشگی برای

او

برای فرزندانش

برای دیگران

و عاشق روایت های

لطیف از

فصل های نیامده

از زمین است

و عاشق رودخانه ها

و ماهیان ناشناس

و عشق های اثیری

و مردمان غریب

با لهجه های نامکشوف

وقتی گام برمی دارد خار خسک ها

می لرزند

و گون ها می گریند

بیابان

به باغ تبدیل می شود

و آن گاه

رستاخیز مهربانی فرا می رسد

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.