تاریخ انتشار : دوشنبه 1 شهریور 1400 - 18:00

دکتر عبدی در گفتگو با ندای دانش به مناسبت روز پزشک؛

ضرورت دارد بیمارستان و مراکز شبانه روزی در جناح، فرامرزان، گوده و کوخرد هرنگ گسترش یابد

ضرورت دارد بیمارستان و مراکز شبانه روزی در جناح، فرامرزان، گوده و کوخرد هرنگ گسترش یابد

دکتر عبدالرحیم عبدی پیشکسوت عرصه پزشکی شهرستان بستک در مصاحبه با نشریه الکترونیک انجمن دانشجویی ندای دانش به بیان نکاتی قابل توجه پرداخت.

شاید کمتر کسی از منطقه ما باشد که نام رفیع و منش والای ایشان به گوشش نخورده باشد. نامش شخصیتی را تداعی می‌کند که به رغم تمام ناملایمت‌ها و سختی‌های آن زمان، در راه پرپیچ و خم علم و دانش گام برمیدارد و بخش زیادی از مسئولیت‌ها و نیازهای بهداشتی درمانی منطقه را به دوش می‌کشد. طبیبی ماهر، انسانی فرهیخته و پدری مهربان که نه تنها در محیط خانواده بلکه با نگاه پدرانه و پرمهر خود، بنیان‌گذار بسیاری از امور اجتماعی فرهنگی عصر خود بود. انجمن دانشجویی ندای دانش، این افتخار را دارد به مناسبت یکم شهریورماه، روز پزشک و بزرگداشت حکیم ابوعلی سینا، با جناب آقای دکتر عبدالرحیم عبدی، حکیم و طبیب پیشکسوت شهرمان، گفت و گویی را آماده نماید که مطالعه آن خالی از لطف نیست. در این مصاحبه جذاب با ندای دانش همراه باشید.

۱) سلام و عرض ادب محضر استاد بزرگوار. امیدواریم حالتان خوب باشد و همیشه سالم و تندرست باشید. دوست داشتیم در ابتدا مختصری از خودتان برایمان بفرمایید.

به نام خدا. ابتدا سلام عرض می‌کنم خدمت شما و همکارانتان و همه کسانی که این گفت و گو را مطالعه می‌کنند. تشکر می‌کنم از وقتی که در اختیارم قرار دادید. دکتر عبدالرحیم عبدی هستم متخصص اطفال. متولد ۲۱ آبان ۱۳۲۹ اهل بستک، ساکن بندرعباس. از این فرصت استفاده می‌کنم و روز پزشک را خدمت تمام همکاران عزیزم تبریک عرض می‌نمایم. همانطور که مستحضرید در یک سال و نیم گذشته همکاران ما، پزشکان، پرستاران، بهیاران، واحدهای خدماتی و سایر کادر درمان در سنگر اول مبارزه با بیماری مهلک کرونا بوده‌اند. برای همه عزیزان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم و از زحماتی در این مدت متحمل شدند، تشکر می‌کنم. خداوند همه این عزیزان را حفظ کند. تعدادی از عزیزان را به عنوان شهدای سلامت در این زمان از دست دادیم. روحشان شاد و یاد همه‌شان گرامی می‌داریم. اخیرا همانطور که مستحضرید استاد بزرگی از دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان، پزشکی حاذق و جراحی چیره‌دست، مردی مهربان و انسان دوست، مرحوم دکتر عباس رحیمی از میان ما پرکشیدند. این مصیبت را به خانواده محترم ایشان، مسئولین محترم دانشگاه و تمام همکاران و هم استانی‌های عزیز تسلیت عرض می‌کنم. روحشان شاد و یادشان تا ابد جاویدان باد.

۲) از سوابق تحصیلی و تحصیل آن دوران برایمان بفرمایید.

دوران ابتدایی تا چهارم طبیعی نظام قدیم دبیرستان، در بستک بودم. بعد از آن وارد دانش‌سرای مقدماتی بندرعباس شدم و مدت دو سال آنجا تحصیل کردم. بعد از آن به عنوان معلم، یک سال در خدمت همشهریانم در دبستان مصطفویه بستک بودم. در آن زمان به شکل متفرقه دیپلم طبیعی نظام قدیم گرفتم و دوسال به عنوان سپاهی دانش، خدمت نظام رفتم و پس از آن دوسال مجددا به عنوان معلم در همان دبستان مصطفویه، مشغول تدریس شدم. در آن حین مشغول مطالعه شدم و در کنکور سراسری، رشته تاریخ دانشگاه مشهد پذیرفته شدم. یکسال در آنجا مشغول تحصیل بودم و همزمان برای کنکور مطالعه می‌کردم و نهایتا مهرماه ۱۳۵۳ در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز قبول شدم. سال ۱۳۷۰ نیز در رشته تخصصی اطفال دانشگاه علوم پزشکی شیراز پذیرفته شدم.

۳) چه عاملی سبب شد در دورانی که اکثر مردم منطقه ما، از درس و تحصیل غافل بودند، به این مهم روی آورید؟

شرایط تحصیل در گذشته در مقایسه با این دوران بسیار متفاوت بود. مشکلات زیادی سر راه بود اما مهمترین عامل موفقیتم، علاقه و استعداد خدادادی، انگیزه و پشتکار زیادی بود که به خرج دادم. مشکلات خیلی زیادی داشتیم. دبیران دبیرستانمان از جان و دل مایه می‌گذاشتند. کتاب به آن صورت نداشتیم و بسیاری اوقات از فرمایشات معلمان، نت برداری می‌کردیم. بالاتر از معلم، راهنمایی در سطح شهر نداشتیم. وسایل ارتباط جمعی و ارتباط با شهرهای دیگر فراهم نبود. به یاری خدا همه این مشکلات پشت سر گذاشته شد و در آن شرایط وارد دانشگاه شدم‌.

۴) مسلما تحصیل در آن زمان و آن هم در رشته پزشکی با توجه به عدم وجود امکانات کافی، با سختی‌ها و دشواریهای زیادی روبرو بوده است. دوست داریم در این مورد توضیح دهید.

در آن زمان تعداد دانشگاه‌ها محدود بود. ۵ یا ۶ دانشگاه مادر وجود داشت که رشته پزشکی را می‌پذیرفتند. آن زمان، تمام رشته ها می‌توانستند پزشکی را انتخاب کنند و رقابت برای ورود به پزشکی دشوار بود. پذیرش محدود بود. دانشجویانی که وارد پزشکی می‌شدند، در کل کشور به ۶۰۰ نفر نمی‌رسید و ۲۵۰ هزار نفر در کنکور شرکت می‌کردند که قبولی در آن نیازمند تلاش و پشتکار زیادی بود. امکانات مردم در نقاط مختلف متفاوت بود. در تهران و شهرهای بزرگتر امکانات زیادی وجود داشت که ما در شهری مثل بستک بی‌بهره بودیم. امکانات هر دانشگاه نیز با سایر دانشگاه‌ها متفاوت بود. سال اول که در رشته تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد بودم، خوابگاه تنها برای دانشجویان سال اول بود و دانشجویان سالهای بالاتر باید خودشان خانه می‌گرفتند. در دانشگاه اهواز، خوابگاه فقط برای دختران وجود داشت و پسرها باید در جایی خانه اجار می‌کردند. به شکل محدود به کتابها دسترسی داشتیم و نوبتی در کتابخانه‌ها استفاده می‌کردیم. امروزه به حمدلله امکانات بیشتر شده که لازم است دانشجویان استفاده کنند تا سطح علمی خود را بالا ببرند و در آینده به بهترین شکل در خدمت مردم باشند.

۵) از پزشکی برایمان بگویید. چه عواملی سبب شد این رشته را انتخاب نمایید؟

انتخاب رشته پزشکی بر اساس نیاز منطقه و علاقه بود که خود از نزدیک لمس کرده بودم. مادرم را در جوانی سن ۳۹ سالگی به دلیل بیماری از دست داده بودم و آن زمان من سال دوم دبیرستان بودم و برایم بسیار ناراحت کننده بود که احساس کردم منطقه مان به پزشک نیاز دارد که یکی از عوامل مهمی بود که به سمت پزشکی جذب شدم. دومین عامل، حمایت خانواده به ویژه مرحوم برادرم بود و بعد از آن دوستان عزیزم و معلمین و بزرگان شهر نقش زیادی داشتند.

۶) یکی از اولین پزشکان شهرستان بستک بوده‌اید. در آن دوران در منطقه بستک، چه پزشکانی فعالیت داشته‌اند؟

زمانی که وارد بستک شدم، دومین پزشک منطقه بودم. قبل از من جناب آقای دکتر پوریوسف که خدا حفظشان کند و به ایشان سلامتی دهد، در جناح مشغول کار بودند. در آن زمان دوست عزیزمان آقای دکتر سعیدی به عنوان روستاپزشک در بندرلنگه و بندرکنگ مشغول کار بودند. پزشک بومی دیگری وجود نداشت. اکثر پزشکان منطقه‌مان هندی، پاکستانی، بنگلادشی بودند که نه تنها در منطقه ما، بلکه در کل استان نیز اینگونه بود.

۷) از چه زمانی در منطقه بستک، طبابت را آغاز نمودید؟

با توجه به شرایط جنگی در کشور و منطقه اهواز، در دوران اکسترنی و اینترنی چندماهی به عنوان دانشجوی مهمان در دانشگاه شیراز و اصفهان تحصیل کردم. سرانجام با چند ماه تاخیر، اواخر سال ۶۰ از دانشگاه جندی شاپور، فارغ التحصیل شدم. بعد از تعطیلات نوروزی سال ۶۱ در بستک، به عنوان پزشک عمومی کار خود را شروع کردم و تا سال ۷۰ به عنوان پزشکی عمومی و بسیاری اوقات به عنوان مسئول، مشغول کار بودم. سال ۷۰ وارد دانشگاه علوم پزشکی شیراز در رشته تخصصی اطفال شدم و سال ۷۳ فارغ التحصیل شدم و بعد از آن به مدت ۳ ماه در بندرلنگه به عنوان مسئول بیمارستان مشغول کار بودم و بعد از آن مجددا بستک برگشتم. تا سال ۸۳ در بستک به عنوان متخصص و مسئول، مشغول کار بودم و بعد از آن بنابرشرایطی که به وجود آمد، بندرعباس آمدم و آنجا مشغول شدم. مدتی در مرکز تالاسمی و سپس در بیمارستان کودکان و در درمانگاه بیمارستان شریعتی مشغول بودم تا اینکه سال ۸۷ بازنشسته دانشگاه شدم و در مطب خود خدمت بیماران بودم و هم اکنون نیز در خدمتشان هستم اما خیلی کمتر می‌توانم حضور داشته باشم.

۸) توصیفتان از حرفه پزشکی چیست؟

پزشکی شغل مقدس و بزرگی است. وظیفه خطیری بر عهده ما پزشکان است؛ چرا که با جان و سلامتی انسانها سر و کار داریم که ارزشمندترین نعمت‌ها است. برای همین احساس مسئولیت می‌کنیم و این احساس مسئولیت باعث موفقیت ما می‌شود. حتما باید چنین باشد و بدون احساس مسئولیت نمی‌توان خدمت کرد. خدمت یعنی احساس مسئولیت کردن. بیمارانی که به ما مراجعه می‌کنند، نوادگان، فرزندان و برادران و خواهران خود می‌دانیم. لازم است همکاران ما با این دیدگاه، در این مسیر قدم بردارند و واقعیت پزشکی نیز همین است. با مردم بودن، دلسوز بودن و در خدمت مردم بودن. امیدوارم شما جوانان در آینده بتوانید در راه خدمت به مردم که وظیفه اصلی انسانیت ماست، موفق باشید.

۹) در آغاز فعالیت در منطقه بستک، چه تعداد مراکز درمانی فعال وجود داشته است؟

وقتی من وارد بستک شدم مراکز بستک و دهتل و جناح فعال بودند و مرکز کمشک در حال راه اندازی بود. به تدریج سایر مراکز اضافه شدند. در منطقه فرامرزان، مرکز هنگویه و گچویه اضافه شد. سپس مراکز هرنگ و کوخرد و فتویه و انوه و چاه بنارد، دهنگ و تدرویه و نهایتا برکه لاری و رودبار فعال شدند. زایشگاه جناح و کمشک و چاه‌بنارد نیز راه‌اندازی شد اما منطقه ما نیاز خیلی بیشتری دارد.

۱۰) نیاز شهرستان بستک برای امکانات بهداشتی درمانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نیاز منطقه خیلی بالاتر از اینهاست. مردم ما شایسته خدمت بیشتر هستند و ضرورت دارد مراکز و بیمارستانهای مختلف در جاهای دیگر از جمله جناح، فرامرزان، منطقه گوده، هرنگ و کوخرد گسترش یابد که البته صحبت‌هایی نیز با جناب دکتر فرشیدی داشته‌ام و پیشنهادهایی نیز دادیم. گرچه واقعا دست مسئولین بسته است و واقعیتش محدودیت زیاد است اما امیدواریم با پیگیری مسئولین از مرکز شهرستان و حمایت مسئولین در استان و کمک خیرین و بزرگان، مراکزها گسترش یابند و آنچه شایسته منطقه‌مان هست را برآورده سازند. در حال حاضر جناح به یک مرکز درمان گستر شامل اتاق عمل، آزمایشگاه و رادیولوژی، بخش بستری با حضور متخصص داخلی، اطفال و طب اورژانس و منطقه هرنگ و کوخرد، گوده و فرامرزان هر کدام یک مرکز شبانه روزی نیاز دارند. ان شاءالله با هماهنگی همدیگر این مسائل حل شود و بهداشت و درمان منطقه بهبود یابد. در شرایط حاد کنونی بیماری فرصت آنچنانی برای پیگیری این موضوع نیست اما ان شاءالله در آینده عملی خواهد شد.

۱۱) از موسسان بیمارستان فارابی بستک بوده‌اید. از تاسیس بیمارستان در بستک برایمان بفرمایید.

زمانی که در بستک مشغول خدمت بودم به دنبال این بودم که بیمارستانی را به تصویب برسانیم. البته علی رغم کمبود امکانات با آزمایشگاه و رادیولوژی محدود، بیمارانی که نمی‌توانستند به جای دیگر بروند را بستری می‌کردیم و کارشان را انجام می‌دادیم. یکی از روزها جمع بزرگی از مرکز استان به همراه استاندار در مسجد جامع بستک حضور آوردند و سخترانی داشتند. آقای دکتر صمدی، اولین رئیس دانشگاه استان، نیز در جمع حضور داشتند. با ایشان صحبت کردم زمانی که مردم در مسجد جمع هستند، برویم و از مرکز درمانی بستک بازدید کنیم. وقتی ایشان مرکز را دیدند که بیماران بستری هستند به من گفت دارید چکار میکنید دکتر؟ گفتم مگه چه شده؟ ایشان گفتند فردا مردم احساس می‌کنند بیمارستان نیاز دارند. گفتم آقای دکتر همینطورم هست. شما پزشکید. منم پزشکم. شرایطی اینجا وجود دارد که ما نمی‌توانیم اینکار را نکنیم. گفتند چه شرایطی؟ گفتم پدری بچه‌اش را از جایی مثل لاور میستان می‌آورد و روی پله می‌گذارد و می‌گوید دکتر عبدی اول خدا، دوم خدا، سوم خدا، چهارم شما اگر میتوانی برای پسرم کاری بکنی، انجام بده. اگر می‌خواهی به من بگویی برو لنگه، لار یا جای دیگر من نمیتوانم و از عهده هزینه‌هایش برنمیایم و پسرم را می‌برم منزل و هر چه شد شد. به ایشان گفتم وقتی این شرایط را می‌بینم مجبور می‌شوم بستری کنم. شما بودید چکار می‌کردید؟ آقای دکتر صمدی یادشان بخیر گفتند من هم همین کاری را می‌کنم که شما کردید. دست همدیگر گرفتیم و رفتیم دنبال تصویب بیمارستان ۳۵ تخت خوابی. پیگیری کردیم آن زمان و نهایتا بعد از چندسال تلاش به نتیجه رسید. متاسفانه زمانی که از تخصص برگشتم دیدم این مسئله راکد مانده و اجرا نشده است. دومرتبه پیگیری کردیم. سال ۷۳ شروع کردیم. سال ۷۵ نهایتا بیمارستان ۳۵ تخت خوابی ما تصویب شد و توانستیم پرسنل جذب کنیم که بعدا به ۶۴ تخت خوابی ارتقا یافت. در تمام مدتی که خدمت می‌کردیم علاوه بر مردم و خیرین، مسئولین محترم شهرستانی و استانی و دانشگاهی با ما همکاری داشتند. نمایندگان محترم در ادوار مختلف در کنار ما بودند. همه با هم در کنار هم بوده و یک رنگ و یک صدا در این راه قدم برداشتیم و موفقیت‌هایی که حاصل شد، نتیجه فعالیت جمعی بوده است. ان شاءالله همینطور تداوم داشته باشد و نیازها یکی یکی رفع شود.

۱۲) از مدیران بیمارستان فارابی از گذشته تاکنون برایمان بگویید.

در ابتدا آقای دکتر سعیدی با وجود طبابت، سپس آقای دکتر بلند در دورانی که پزشک عمومی بودند و بعد از ایشان آقای مرادی، بهیار و مدیر داخلی، مدیریت بیمارستان را عهده‌دار بودند. سپس دکتر مزدارانی و پس از ایشان دکتر رنجبر و دکتر مرتضوی و مجددا دکتر رنجبر و در نهایت دکتر کهن مدیریت بیمارستان را بر عهده داشتند که از همه ایشان بابت تمام زحمات و فعالیت‌هایشان تقدیر و تشکر می‌کنم.

۱۳) از تاسیس شبکه بهداشت بستک به شکل مستقل و مدیران شبکه از آن زمان تاکنون بفرمایید.

قبل از انقلاب در شهرستان بستک، سه مرکز مختلف برای خدمات رسانی بهداشتی درمانی مردم وجود داشت. اولین مرکز بهداری بود که پزشک عمومی آنجا فعالیت داشت و کارهای بهداشتی انجام می‌دادند، مرکز دیگر به عنوان خدمات اجتماعی سازمان شاهنشاهی بود که درمانگاه قدیم بستک بود که پزشک و پزشک‌یار، کارهای درمانی انجام می‌دادند. مرکز سوم که شیرخورشید سابق، ساخته بود به عنوان زایشگاه بود که ماما و پزشک عمومی فعال بودند. بعد از انقلاب این سه مرکز درهم ادغام شدند و همه مراکز تحت نظر لوای بهداری و همه در مرکز زایشگاه فعال بودند که درمانگاه و زایشگاه و قسمت‌های اداری آنجا بود. وقتی وارد بستک شدم، دوست عزیزم جناب آقای دکتر ملاحسینی که آنموقع کارشناس امور دارایی بودند، مسئولیت بهداری بستک را برعهده داشتند و آنجا را نظم و ترتیب دادند که یکسال به عنوان پزشک در خدمتشان بودیم و بعضی اوقات جای ایشان را پر می‌کردیم تا اینکه سال بعد ایشان به بندرعباس منتقل شدند و بنده به عنوان مسئول بهداری و پزشک در آنجا مشغول به کار شدم. پس از اتمام دوره تخصص، به دلیل وسیع بودن منطقه و نیاز به خدمات رسانی گسترده، ابلاغی از طرف شبکه بهداشت و درمان بندرلنگه برایم زده شد و به عنوان قائم مقام شبکه بهداشت بندرلنگه در منطقه بستک فعال بودم که میتوانستم کار مدیر شبکه لنگه را برای بستک انجام دهم. آن زمان تا وقتی شهرستان نشده بودیم، نمی‌توانستیم شبکه مستقل داشته باشیم و من به عنوان قائم مقام، کارهای منطقه بستک را پیش می‌بردم و برای زمانی که خود شهرستان بشویم و بتوانیم تمام امکانات را به عنوان شبکه مستقل داشته باشیم، خود را آماده کرده بودیم. به مجرد شهرستان شدن بستک، پیشگام‌تر از تمام ادارات و حتی زودتر از اعلام رسمی بودن شهرستان، در بهمن ماه ۱۳۸۰ شبکه مستقل بهداری بستک شکل گرفت. بنده به عنوان اولین مدیر شبکه بهداشت بستک مشغول به کار شدم. در آن زمان همکاران زیادی با ما همکاری می‌کردند. واحد بهداشتی و درمانی را مجزا کردیم. در قسمت درمان مسئولیت را مدتها به جناب آقای دکتر رنجبر و نیز جناب آقای دکتر مرتضوی سپرده بودیم. جناب آقای دکتر هاشمی مسئولیت امور بهداشتی را برعهده داشتند که مسئولیت سنگین شبکه بر عهده ایشان بود. همه با هم همکاری می‌کردیم. یکسال قبل از اینکه من از بستک خارج شوم، مسئولیت شبکه را به جناب آقای دکتر هاشمی انسان فرهیخته و خادم واگذار کردیم که چندسال به عنوان مدیر شبکه خدمت کردند و همواره به عنوان شبکه نمونه‌ی استان معرفی می‌شدند. پس از ایشان، ریاست شبکه مدتی بر عهده آقای دکتر بنازدل بود. سپس آقای دکتر رحمانشناس و بعد از ایشان خانم دکتر خردمند عهده‌دار مسئولیت بودند و هم‌اکنون نیز آقای دکتر فیروزی ریاست شبکه را بر عهده دارند که از همه ایشان بابت تمام زحماتی که کشیدند، تشکر می‌کنم و برای آقای دکتر فیروزی جوان آرزوی موفقیت دارم. ان شاءالله روال رو به رشد بهداشت و درمان منطقه با همیاری همه ادامه داشته باشد. خداوند به همه سلامتی و توفیق عنایت فرماید.

۱۴) همواره پاسخگوی نیاز مردم منطقه بوده‌اید و در شرایط سخت و دشوار اجتماعی، با روی باز از مردم استقبال نمودید. دوست داریم در این مورد توضیح دهید.

من معتقدم که ما از مردمیم و مردم از ما. ما جدا از مردم نیستیم. نیاز مردم را نیاز خود می‌دانیم. نباید نیاز شخصی خود را بر نیاز اجتماعی ترجیح دهیم و هر کاری که در این زمینه انجام می‌دهیم جزو وظیفه ماست. انسان بودن یعنی همین؛ رسیدن به نیاز انسانهای دیگر و کمک کردن به دیگران. بر این عقیده‌ام که اگر ما کاری را انجام دهیم و در واقع وظیفه‌ای را اجرا می‌کنیم، هیچ منتی نیست و نباید داشته باشیم. انسان بودن یعنی در کنار مردم بودن، با مردم بودن و مشکلات مردم را برآورده کردن.

۱۵) چگونه توانستید علی رغم تنش‌ها و دغدغه‌ها و مسئولیت‌های خطیر پزشکی، در زندگی شخصی و خانوادگی به تعادل برسید؟

به رغم مشغولیت زیادی که داشته‌ام، شاید نتوانسته باشم آنطور که باید و شاید به خانواده رسیده باشم اما سعی می‌کردم در فرصت کوتاهی که با ایشان هستم حداکثر وظیفه خود را انجام بدهم. امیدوارم مورد قبول خانواده واقع شده باشد. نقش همسرم را در تربیت فرزندانم بسیار مهم می‌دانم. همسرم همه جا همراه با من بود و تربیت فرزندان و بسیاری از مسائل را از دوش من برداشت تا بتوانم در بیرون از خانه به مردم خدمت کنم و این مسئله بسیار برایم مهم است.

۱۶) با وجود این احساس مسئولیت و دلسوزی در شغلتان، در محیط خانواده نیز پدری دلسوز و موفق بوده‌اید؛ به گونه ای که چندتن از فرزندانتان نیز پزشک هستند. در این مورد بفرمایید.

پدری دلسوز بودم اما شاید نتوانسته‌ام وظیفه پدری را به نحو احسن انجام دهم. فرزندان عزیزم که با پشتکار و استعداد و زحمات خودشان در مسیر پزشکی تلاش کردند، نعمتی است که خداوند به من داده است. اگرچه ممکن است در مورد ایشان کوتاهی کرده باشم. امیدوارم این عزیزان مرا مورد عفو قرار دهند و اگر کوتاهی کرده باشم بدانند به سبب آن بوده که مشغول خدمت به دیگران بودم. خداوند عزیزانم را حفظ نماید و در راه راست قدم بردارند و خدمت‌گزار خوبی برای مردم جامعه باشند. انتخاب رشته پزشکی فرزندانم، بر اساس علاقه و انگیزه خودشان بود و من شرایط‌ها و مسئولیت ها را یادآور می‌شدم و ایشان نیز زندگی شخصی مرا می‌دیدند. همه مسائل را با نظر من موشکافی می‌کردند اما هیچ وقت، فشاری برای تعیین رشته و انتخاب رشته وارد نکردم و از خودشان خواستم بر اساس علاقه و انگیزه خودشان انتخاب کنند و چون خودشان انتخاب کردند، از خداوند میخواهم خدمت‌گزاران خوبی برای جامعه باشند.

۱۷) در مورد جایگاه خانواده و نقش پدر و مادر در تربیت فرزندان بفرمایید.

پدر و مادر در تربیت فرزند اساسی‌ترین نقش را دارند. مهم این است در کنار هم هماهنگ باشند و به درستی با هم رفتار نمایند‌. هر دو با مشارکت یکدیگر می‌توانند نقش خود را ایفا نمایند و راهنمای فرزندان باشند. من معتقدم پدر باید دوست فرزندانش باشد و روابطشان دوستانه باشد تا فرزندان بتوانند هر مشکل و مسئله‌ای را به راحتی در میان بگذارند. وقتی جو خانواده اینطور باشد، در هر مسئله‌ای با یکدیگر مشورت می‌نمایند. پدر و مادر بسیاری از اوقات از فرزندان یاد می‌گیرند و بسیاری از اوقات نیز پدر و مادر به فرزندان می‌آموزند. این همجواری سبب موفقیت می‌شود و برای موفقیت هر خانواده‌ای لازم است.

۱۸) در شرایط پاندمی بیماری کرونا به سر می‌بریم که رونق و نشاط را از جامعه‌‎مان ربوده است. دوست داریم در مورد این بیماری در رده سنی اطفال توضیح دهید و توصیه‌تان به عموم مردم را بدانیم.

همینطور که میدانید در شرایط بدی قرار گرفتیم. پاندمی بیماری خطرناک کووید ۱۹ که باعث شده است خیلی از عزیزانمان را روزانه در استان از دست بدهیم. استان ما مسافر پذیر و دارای تردد زیادی است و لذا بیماری بیشتر است. با تمام تفاسیر و زحمات مسئولین، مرگ و میرمان نسبتا بالا است. از طرفی امکاناتمان نیز محدود است. تمام بیمارستان‌ها در خدمت بیماران کووید هستند و هر روز مراکز درمانی را گسترش می‎دهند اما متاسفانه باز هم به مشکل بر می‌خوریم. مهمترین مسئله برای جلوگیری از این پاندمی، رعایت پروتکول‌ها و واکسیناسیون عمومی است. از مسئولین محترم تقاضا دارم با همت و تلاش مضاعف واکسن بیشتری به استانمان برسد تا مردم و کادر درمان برای سومین بار واکسینه شوند. شرایط خوبی نیست اما ان شاءالله با رعایت همه جانبه از طرف مردم و واکسیناسیون گسترده، بتوانیم بر این بیماری فائق آییم. کودکان قبلا بیشتر ناقل بیماری بوده‌اند اما جدیدا با ظهور سوش دلتا، کودکان نیز مبتلا می‌شوند کما اینکه چندوقت پیش کودکی سه ساله به دلیل ابتلا به کرونا فوت کرد.

۱۹) از اهمیت دوران دانشجویی‌ بفرمایید.

دوره دانشجویی پر از خاطره است و بسیاری از خاطرات شیرین با خود به دنبال دارد. خاطرات تلخ کمتر است. یکی از روزهایی دوران دانشجویی که در یکی از بیمارستانهای شهرستان لار بودم، رییس بیمارستان آنجا همکلاسی قدیمی من بود و زودتر از من فارغ التحصیل شده بود و آنجا پزشک بود. از ایشان پرسیدم چکار میکنی که گفتند مشغول کار و خدمت هستم. به من گفت نصیحتی بهت میکنم؛ قدر دوران دانشجویی‌ات را بدان. دانشجویی فرصت بسیار با ارزشی است. به ایشان گفتم دانشجویی چه خوبی دارد؟ شرایط زندگی ما را که خودت بهتر میدانی چطوری زندگی کردیم. تو الان پزشکی. بهت میگن دکتر. حقوق میگیری و این حرفا. به من گفت الان متوجه نمی‌شوی؛ وقتی بیرون اومدی متوجه میشی و واقعا نیز اینگونه بود؛ قدر دوره دانشجویی را باید دانست.

۲۰) به عنوان پیشکسوت عرصه پزشکی، چه توصیه‌ای به دانشجویان پزشکی و پزشکان جوان دارید؟

البته که دانشجویان عزیز امروزه آگاهی دارند و منم کوچکتر از آنم بتوانم توصیه‌ای داشته باشم اما در صورتی که بخواهند و علاقه داشته باشند می‌توانیم تجربیاتمان را به ایشان منتقل کنیم. از دانشجویان خواهش می‌کنم از زمانی که در اختیار دارند برای کسب علم و دانش و یادگیری تلاش نمایند. اگر علم و دانش‌مان را افزایش دهیم می‌توانیم خدمت بیشتری انجام دهیم. رشته پزشکی را انتخاب کردیم که بتوانیم در وهله اول به مردم خدمتی انجام دهیم و در گام بعد زندگی بهتری داشته باشیم. در صورتی که به مردم خدمت کنیم خودمان نیز از زندگی راضی خواهیم بود. خدمت ما با افزایش مطالعه و آگاهی، بهره‌گیری بهینه از علم و تجربه اساتید و بزرگان، افزایش می یابد تا بتوانیم در آینده پزشکان موفقی برای خودمان و جامعه باشیم. خداوند همه‌ی شما را حفظ کند و سلامت و موفق و موید باشید.

۲۱) چه خاطره‌هایی از دوران طبابتتان به یاد دارید؟

روزی در مطب درمانگاه نشسته بودم و مریض می‌دیدم که خانمی مسن وارد شد و گفت آقای دکتر فشار خونم را بگیر. در را هم بست که مریض دیگری وارد نشود. فشارش را که کنترل می‌کردم و احوال پرسی داشتم، دیدم روسری اش را باز کرد و مقداری پول مچاله شده درآورد و کف دست من گذاشت. پرسیدم برا چی هست؟ گفت دکتر عبدی شنیدم داری بیمارستان می‌سازی؛‌ این اندوخته منه. این را آوردم برای اینکه اگر میتوانی برای کنار تخت مریض‌ها بخاری بخری. اشکم را درآورد. به من میگفت باید بمانی و خدمت کنی. مردم ما چنین مردمانی‌اند. روز دیگر که درمانگاه نشسته بودم فردی بازاری وارد شد و بقچه ای روی میز من گذاشت. ازش پرسیدم چیست؟ گفت چندتا ملافه بچه ها برای تخت‌های بیمارستان دکتر عبدی دوختند. می‌دانم نیاز نداری اما دوست دارم اینجا سهمی داشته باشم. داشتن مردم کنار خود بسیار لذت بخش بود و انگیزه‌ی ما برای خدمت بود. از خاطره‌های دیگر که یادم هست اینکه روزی خانمی جوان و باردار از دهنگ به بستک آوردند. آن زمان جاده‌ها خیلی خاکی بود و آمبولانس‌ها خوب نبود. تا رسیدن به لار ۴ ساعت راه بود. خانم جوان ۱۹ ساله باردار در حال زایمان بود. نه میشد این مریض را نگه داشت و نه میشد اعزام کرد. تصمیم برای من که در آن زمان پزشک عمومی بودم بسیار سخت بود. بیمار فشارخون خیلی بالایی داشت. با اطلاعاتی که یاد گرفته بودیم و توکل بر خدا درمان را شروع کردیم. سولفات منیزیوم دادیم و کنترل کردیم و بالاخره بیمار زایمان کرد. بعد از ۲۴ ساعت بیمار هنوز وضعیت مساعدی نداشت و ۲۴ ساعت بعد زمانی که با ما شروع به صحبت کرد، بزرگترین لذت زندگی‌ام را دیدم. خدا خیلی یاور ما بود چرا که علم چندانی نداشتیم اما تلاشمان را میکردیم که شاید بتوانیم بیمار را نجات بدهیم. نجات این خانم و فرزندش برای من خیلی ارزشمند بود و هیچ وقت از یاد نخواهم برد.

۲۲) دوست دارید از چه کسانی تقدیر کنید؟

من اول از خدای خودم سپاسگزارم. تقدیر می‌کنم از تمام عزیزانی که ما را یاری کردند. اگر بخواهم اسم ببرم اسامی زیادی از قلم می‌افتد و خیلی از بزرگان ممکن است نتوانم نام ببرم. ذکر نام تک تک آنها مقدور نیست. تشکر می‌کنم از خانواده‌ام، از معلمین و دبیرانم، اساتید دانشگاهم، دوستان همراهم که مرا یاری کردند. تشکر می‌کنم از تمام خیرین بزرگواری که ما را یاری دادند و حامی ما بودند. تشکر می‌کنم از مسئولین محترم در رده‌های مختلف که همیشه همراهمان بودند. از تمام عزیزان و مردم شریف منطقه بستک که ما را پذیرفتند و یار و یاورمان بودند. تشکر می‌کنم از تمام همکارانم در رده‌های مختلف، بهورزان، مستخدمین، پزشکان، پرستاران، بهیاران، کمک بهیاران، خدمات و همه و همه که در زمان خدمتم پا به پای ما آمدند و با تمام مشکلات ما را یاری دادند. خداوند یار و یاور همه باشد. هم اکنون نیز تشکر می‌کنم از همه عزیزان و همکارانی که در این سنگر در منطقه‌مان زحمت می‌کشند.

۲۳) مجموعه درمانی دکتر قریب به همت شما در شهر بندرعباس در حال خدمت رسانی به مردم شریف هرمزگان می‌باشد. در این مورد بفرمایید.

با توجه به نیازی که در بندرعباس احساس می‌شد و طی صحبتهایی که با همکار عزیز و دوست ارجمندم جناب دکتر ناظمی ریاست محترم بیمارستان کودکان داشتم، دوست داشتیم در ساعاتی غیر از ساعات اداری، مردم به متخصصین اطفال دسترسی داشته باشند. لذا بر آن شدیم درمانگاهی با این هدف تاسیس کنیم که متخصصین اطفال در بیشترین ساعات شبانه روز و در روزهای تعطیل بتوانند در خدمت مردم باشند. با کمک دکتر هاشمی دامادم این فعالیت را شروع کردیم و با همیاری سایرین، ساختمان و تجهیزات را آماده نمودیم. هم اکنون مسئولیت درمانگاه به دکتر هاشمی سپرده شده و ایشان مدیریت می‌کنند. این درمانگاه تا به حال منفعت مالی نداشته و هزینه‌های زیادی روی آن انجام پذیرفته است اما خوشحالیم این مرکز با این هدف راه اندازی شده و خدماتی به مردم ارائه می‌شود. ان شاءالله دکتر هاشمی بتواند این مسئله را ادامه دهد و درمانگاه پایدار باشد و هزینه‌های زیاد و درآمد کم باعث نشود خدای ناکرده این امر متوقف شود. بعد از این درمانگاه، آزمایشگاهی تاسیس شد که توسط فرزندم دکتر نوید عبدی مدیریت می‌شود که در همه ایام تعطیل و تا ساعت ۱۲ با امکانات خوب و مجهز در خدمت مردم هستند. پزشکان عمومی نیز شبانه روز فعال هستند. اخیرا فرزند دیگرم دکتر نازنین عبدی، متخصص زنان و فوق تخصص طب مادر و جنین نیز، مطبشان را به آنجا انتقال دادند و مشغول هستند. اگر بتوان این مرکز را گسترش داد و از فعالیت سایر پزشکان نیز بهره مند شد، می‌تواند برای مردم منطقه و استان هرمزگان موثر واقع شود اما متاسفانه فضای محدودی دارد که امیدواریم در آینده با همراهی عزیزانم بتوان گسترش داد.

۲۴) در حال حاضر چقدر از زمانتان را به طبابت اختصاص می‌دهید؟

با توجه به شرایط جسمی، سن بالا، بیماریهای زمینه‌ای، شرایط خاص بیماری‌ها زمان اندکی را به طبابت اختصاص می‌دهم. صبح ها از شنبه تا چهارشنبه بیماران مطب را می‌بینم و کار بیماران را انجام میدهم. بیشتر وقتم در منزل و از طریق فضای مجازی راهنمای بیماران هستم.

۲۵) اگر زمان آزادی در اختیارتان باشد، به چه اموری مشغول می‌شوید؟

تایم آزادم در کنار خانواده‌ام و از فضای مجازی برای پاسخ‌گویی به بیمارانی که به شکل حضوری دسترسی ندارند، استفاده می‌کنم. بیماران از جاهای مختلف با ما در ارتباط هستند و برای پاسخگویی به ایشان وقت می‌گذارم. اگر فرصتی بشود مطالعه می‌کنم. اخبار و مسائل روز را دنبال می‌کنم. با همکارانمان در ارتباطم.‌ به ورزش و اخبار ورزشی علاقمندم. هدف این است در زمان حیاتمان مثمر ثمر باشیم چه در مطب، چه در منزلمان. خداوند به همه توفیق دهد و ان شاءالله بتوانیم کاری برای مردم انجام دهیم. سخن پایانی شما برای مردم بزرگ شهرستان بستک در پایان این نکته را یادآور می‌شوم، باوجود تمام دغدغه‌هایم در پیشبرد امور بهداشتی درمانی منطقه، با در نظرگرفتن این موضوع که توان انسانها محدود است، شاید من نتوانسته باشم در خیلی از مقاطع خواسته‌های عزیزان را برطرف کرده باشم و به هدفم رسیده باشم. برای همین اگر کوتاهی از جانب من بوده است، از مردم عزیزم پوزش می‌طلبم و حلالیت می‌خواهم. خداوند همه را موفق گرداند. از شما و مجموعه ارزشمند ندای دانش، کمال تشکر و قدردانی را دارم و برایتان موفقیت و سربلندی از درگاه حق خواهانم.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.