در آستانه چهل ویکمین سالگرد درگذشت بزرگ مرد عرصه فرهنگ وسیاست ، تدبیر وشجاعت عبدالرحمن فرامرزی قرار داریم. انسانی از جنس ما که به نوعی هویت و شناسنامه فرهنگی دیار فرامرزان و کل شهرستان بستک می باشد.اما نکته تاسف بار و تامل برانگیز برای اکثر ما همشهریانش این است که نه تنها از فرهیختگی وکمالاتش نمی دانیم که حتی برخی از ما شاید نامش را هم نشنیده باشیم.چهره ای ماندگار که نیم قرن از زندگی پر فراز ونشیب خویش را با کلکی سحر انگیز وقف میهن ، اسلام و هموطنانش نمود. جوانانی که در زندگی به دنبال اسوه ای حسنه اند ، می بایست از بصیرت شناخت چنین شخصی بهره مند شوند تا به این مهم نائل گردند که آبی زلال در کوزه فرهنگ و معرفت دیارشان موجود است و نیازی به سیر در گرداگرد جهان بواسطه یافتن الگویی مناسب وجود نخواهد داشت.۲۰تیر ماه سالگرد درگذشت استاد فرا مرزی است. به نظر می رسد همه وهمه از ما مردم عامه گرفته تا مسولین و فرهنگ دوستان و کباده کشان عرصه فرهنگ و هنر منطقه ، سال هاست که از سیره عبرت آموز او در غفلت به سر می بریم. از این رو بر آن شدیم تا با نگاهی گذرا بر شرح زندگانی و فعالیت های فرهنگی ، سیاسی او در آستانه سالگرد وفاتش تلنگری باشد بر مسولین تا در شناساندن او به نسل جوان و همچنین خلق ۲۰ تیری متفاوت همت گمارند.
download 200px-Abdullrahman_F
عبدالرحمن فرامرزی در سال۱۲۷۶(ه.ش) در روستای گچویه دیده به جهان گشود. در اوان کودکی تلاوت قرآن و الفبا را نزد پدر آموخت. با شروع جنگ جهانی اول و گسترش نا امنی در منطقه ،پدر بزرگوارش او وبرادرش احمد را به بحرین فرستاد تا عبدالرحمن در هجر خانه پدری تحصیلاتش را ادامه دهد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در بحرین وعربستان صعودی ،به واسطه شاگردی مفتیانی از بحرین و عربستان ،همچنین علاقه وی به مسائل سیاسی منطقه(که به شدت با مسائل دینی وملی گره خورده بود)،اولین مقالات خود را برای مجلات و روزنامه هایی از قبیل “استخر” و”عصر آزادی” در شیراز، و “الاهرام “و”المقطم” در مصر به رشته تحریر در آورد. نوشته هایی بی پرده که در آنها همواره بر سیاست های ضد ملیتی ضد و اسلامی انگلیس ها می تاخت که در نتیجه آن گمشتگان روباه پیر در منطقه خلیج? ، در پی تعقیب و دستگیری او برآمدند و نهایتا اونیز از بحرین به قطر هجرت نموده و از آنجا نیز شبانه و پنهانی خود را به مناطق جنوبی ایران رسانید.مقصد بعدی او در ایران بندر بوشهر بود که اهالی آنجا به خوبی از او استقبال نمودند.پس از اندک زمانی توقف در بوشهر ، آنجا را به مقصد شیراز ترک گفت و از شیراز نیز روانه پایتخت پر تلاطم ایران شد.در تهران عبدالرحمن به استخدام وزارت? آموزش و پرورش وبرادرش احمد که در این سفرهای مشقت بار یار و همراه وی بود نیز به استخدام کتابخانه مجلس شورای ملی در آمد.فرامرزی که در این دوران مشغول تدریس دروسی همچون زبان عربی و زبان وادبیات فارسی در” دارالفنون” و”دارالمعلمین” بود ، مجالی یافت تا بار دیگر به شغل مورد علاقه اش مطلب نویسی و مقاله نویسی بپردازد.هفته نامه ها ومجلاتی از قبیل “شفق سرخ” و “اقدام”( که بعدها سر دبیرش شد)? مقصد بعدی مقالات و نوشته های او بودند ، تا اینکه در سال ۱۳۰۶مجله “تقدم “را تاسیس نمود.این مجله نیز به دلیل انتقادات صریح از سیاست های انگلیس در ایران پس از ۱۸ ماه تعطیل گردید.در همین ایام بود که استاد به ریاست اداره نامه نگاری منصوب شد. سلسله مقالات “داستان دوستان” که در اطلاعات هفتگی از او به چاپ می رسید نیز بر شهرت وی وهمچنین بر مخاطبان قلم شیوای او روز به روز می افزود.ششم خرداد ماه ۱۳۲۱ روزی تاریخی در در زندگی عبدالرحمن فرامرزی و همچنین تاریخ مطبوعات ایران به شمار می آید.استاد که همواره آرزوی روزنامه ای مستقل را در سر می پروراند بالاخره در این روز اولین شماره کیهان را منتشر نمود. مدیریت روزنامه کیهان نوید روزها وسال های پر تلاطمی را برای استاد می داد. استاد فرامرزی روش و مسلک کیهان را “مسلمان ، آزادی خواه ،ایرانی “برشمرد. مقالات استاد در کیهان در اندک زمانی او را به اوج شهرت رسانید و حالا دیگر کمتر کسی است که نام او را در صحنه سیاست و مطبوعات ایران نشنیده باشد.
پس از جنگ جهانی وتبعید رضا شاه اوضاع مملکت به قدری به هم ریخته بود که هر کسی چشم طمع یه نقطه از ایران دوخته بود.در این میان روس ها نیز که پیروز جنگ بودند،چشم به منطقه آذربایجان داشتند. از طرفی احزاب کمونیست از جمله حزب تودهدر حال پا گیری در ایران بودند.استاد فرامرزی در قضیه آذربایجان سال ها در مقابل حزب توده ایستاد و با قلم برنده تر از شمشیرش با کمونیست ها به مبارزه بر خاست. تاثیر نوشته های ملی گرایانه او در بین آحاد مردم به قدری بود که پس از آزادی آذربایجان ، اقشار مختلف برای تبریک گویی نزد وی می آمدند.عبدالرحمن فرامرزی سال ها به عنوان وکیل مردم در مجلس شورای ملی حضور داشت. در این میان دو دوره نمایندگی مردم لارستان ، دوره نمایندگی مردم ایوانکی و ورامین و یک دوره نمایندگی مردم بندر لنگه در کارنامه سیاسی او دیده می شود. سلسله مبارزات استاد در برابر قوام السلطنه که همواره به عنوان عامل اجرایی استعمار گران خارجی در ایران به شمار می آمد ، و همچنین حمایت های بی دریغ او از محمد مصدق برگی از کتابچه فعالیت هایش در مجلس شورای ملی به شمار می آید.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر به همگان ثابت کرد که استاد نه شرقی است و نه غربی ، و گماشته هیچ دولت وشخصی نیست و ملت و میهنش را با دنیا نیز معاوضه نخواهد کرد. پس از حمایت هایش از دولت مصدق قبل و در در جریان کودتا روزنامه کیهان را برای مدتی تعطیل کردند و او و یارانش را تحت فشار قرار دادند، تا زمانی که اوضاع کمی آرام تر گشت.پس از پایان جنگ جهانی دوم? و مهاجرت یهودیان به سرزمین های فلسطینی ، عبدالرحمن فرامرزی از همان ابتدا پی به نقشه شوم آنها برده بود و این مساله را بارها در قالب مقالاتی هشدار داده بود.به نحوی که برخی از تاریخ نویسان معاصر عبدالرحمن فرامرزی را نخستین کسی می دانند که در ایران راجع به فلسطین و صهیونیسم مقاله نوشته است.اوج مبارزات او با صهیونیسم به انتشار مقاله ای تحت عنوان “من از تکرار تاریخ می ترسم”بر می گردد.تاثیر گذاری این مقاله در جامعه آن روزهای ایران به قدری بود که نزدیک به یک میلیون نسخه از آن بصورت رساله ای در تهران و شهرستان ها تکثیر و پخش شد.
موسس کیهان این میهن پرست مبارز و مسلمان واقعی سرانجام در۲۰تیر ۱۳۵۱ در سن ۷۵ سالگی و در تهران بر اثر سکته قلبی بدرود حیات گفت و جامعه روزنامه نگاری ومطبوعات ایران را از وجود چنین گوهری بی بهره ساخت.
دکتر باستانی پاریزی نویسنده شهیر ایرانی درباره وی می نویسد : او برایم سرمشق بود وعلاوه براین بطور مستقیم وغیر مستقیم شاگرد مکتب این استاد بزرگ بوده ام
همچنین مسعود بهنود مرد خستگی ناپذیر مطبوعات ایران درباره درگذشتش نوشت : عبدالرحمن فرامرزی مرد مقالات تند، نظریات دگرگون ناشدنی، متلک های نیش دار و مرد خاطرات درگذشت.
در پایان نیز توجه شما را به داستانی جلب می نمایم تا به تاثیر و نفوذ استاد عبدالرحمن فرامرزی در معادلات سیاسی ایران وخاورمیانه بهتر پی ببرید:
چه کسی برای بار نخست از واژه خلیج ع ر ب ی استفاده کرد؟
دکتر بهزادی تحت عنوان«عبدالرحمن فرامرزی و ماجرای شناسایی اسرائیل » چنین می نویسد:«عبدالرحمن فرامرزی مردی وطن پرست ومسلمانی سنی مذهب ومتعصب بود او هرگز تجزیه فلسطین را نپذیرفت.هر زمانی فرصتی به دست می آورد و در هر شرایط که امکان پیدا می کرد،عقیده خود را در آن باره بیان می داشت یا می نوشت.او حتی در آن روز تاریخی درحضورشاه هم نتوانست خاموش بماند.تاسال ۱۳۳۹? شاه فقط با خبرنگاران خارجی مصاحبه می کرد.از آن سال برنامه هایی برای مصاحبه با روزنامه نویسان ایرانی ترتیب داده شد.ماهی یکباردراولین هفته هرماه برای مصاحبه به کاخ می رفتیم . نخستین مصاحبه از این دست روزاول مرداد ۱۳۳۹ در کاخ سلطنتی انجام گرفت . اول عباس مسعودی به نمایندگی ازسوی روزنامه نویسان پشت بلند گورفت وازشروع این برنامه اظهار خوشبختی کرد.بعد چند تن از مدیران جراید چند سؤال فرمایشی کردند که شاه به آنها جوابهای سطحی داد . آنگاه عبدالرحن فرامرزی مدیر کیهان ازجا برخواست.او در حالی که صدای تق تق نعلینش در سالن بزرگ کاخی می پیچید ،ازاینسوی سالن به آن سورفت،پشت میکرفن قرار گرفت،و بدون مقدمه وبی آنکه گفتارش را با تعریف وتحسین وتمجید و تملق همراه کند،گفت:آیا راست است که ایران اسرائیل را به رسمیت شناخته است ؟
سکوتی سنگین بر سالن حکمفرما شد.شاه که همیشه ازهمان لحظه که سؤال مطرح می شد جواب را آماده می ساخت،اینبار لحظاتی سکوت کرد.اول در صندلیش جابجا شد،بعد با انگشتان دست یقه کتش را که گردی هم بر آن ننشسته بود تکاند وجای آنرا با دقت نگاه کرد، گویی می خواست برای این سؤال غیر منتظره بهترین جواب ممکن را پیدا کند.آنگاه به روال همیشه آهشته وآرام،چنان که صدایش به زحمت شنیده می شد،گفت: ایران از مدتها قبل اسرائیل را به صورت دوفاکتوشناخته،این چیزتازه ای نیست.بسیاری از کشورهای مسلمان مانند ترکیه هم این کاررا کرده اند. وشاید به تصورآنکه بعضی ازحاضران تفاوت بین شناسایی دوژور و دوفاکتو راندانند، به طور خلاصه فرق بین آنها را هم بیان کرد .
سؤالی که آنروزعبدالرحمن فرامرزی ازشاه کرد وجوابی که آنروز شاه به عبدالرحمن فرامرزی داد،دنیای غرب را به هیجان وجهان عرب را به لرزه در آورد.خبر گذاریها که بدنبال این سؤال و جواب جنجالهایی را برای آینده پیش بینی می کردند، همه خبرها را زمین گذاشتند واین خبرراازطریق تلفن وتلگراف و تلکس به مراکز خود مخابره کردند .
از میان همه کسانی که از جریان مصاحبه آگاه شدند،یک نفر– رهبرمصرجمال عبدالناصر– که به اقتضای راه و روش سیاسی خود همیشه احتیاج به خوراکهای تبلیغاتی تازه داشت، بیش از همه از مصاحبه تهران بهره برداری کرد.به دستور اورابطه سیاسی مصربا ایران قطع شد.امت عرب که در آن سالها همه امیدش را به ناصر بسته بود،ازاین تصمیم به خروش در آمد.گفتنی است جمال عبدالناصر در اولین سخنرانی خود پس از آن حادثه به منظور بیان خشم و انزجارش از سخنان شاه برای اولین بار وبه عنوان اولین شخصیت سیاسی دنیای عرب از خلیج فارس با نام جعلی خلیج ع ر ب ی یاد کرد
تهیه و نگارش :احمد احمدیان
منابع مطالعاتی:
کتب “به یاد استاد” ، “خاطرات عبالرحمن فرامرزی ” ، “عبالرحمن فرامرزی و قضیه آذر بایجان” و ” عبالرحمن فرامرزی و قضیه فلسطین”? که نگارنده تمامی این کتب احمد فرامرزی می باشد.
برگرفته از وبسایت گازال
نظرات
۵ تیر ۱۳۹۲، ۲۳:۳۱pce:
۶ تیر ۱۳۹۲، ۰:۱۶abdollah_ahmadi:
۱۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۸:۱۱محمدرضا:
منطقه خلیج فارس ،صحیح میباشد.
۱۱ تیر ۱۳۹۲، ۶:۵۷صدف:
می خواهم دریایی مطلب را در لیوانی جای دهم ! لذا خیلی فشرده وگذرا? میخواهم? هم مقایسه ای بین این سه بزرگوار داشته باشم هم همه چیز را خودم ننویسم تا دوستان نکات جدیدی را اضافه کنند هم ذهن خودم با جواب دوستان روشن کنم و مهمتر اینکه گله ونقدی هم از مرحوم فرامرزی داشته باشم که تا نقدی نباشد همه ی ابعاد زندگی بزرگانی چون استاد فرامرزی هویدا نخواهد شد.
دراینکه استاد فرامرزی انسانی فرهیخته ،باکمال،وطن دوست ،آزادیخواه ،مسلمان راستین وهویت وشناسنامه ی شهرستان بستک است هیچ حرفی نیست که بالاتر ازاینها هم هست.
همچنین اینکه وی از بنیانگزاران روزنامه کیهان و وکیل مردم ازجمله مردم لارستان دو دوره و بندر لنگه (که در آن زمان منطقه ی بستک هم زیرنظر لار و بعد لنگه بود) بودند هم ازافتخارات ایشان وماست.
پس از پیروزی انقلاب در ادوار چهارم وپنجم وششم وهفتم ، سید عبدالله حسینی وپس از ایشان در دوره ی هشتم ونهم (فعلی) احمد جباری پا در جای استاد فرامرزی در مجلس نهادند .
در اینجا حقیر نمی خواهم درمقام مقایسه ی پایگاه وجنبه های علمی و درجه سواد استاد فرامرزی با این دو عزیز بر آیم چون همه از جمله هردوی این بزرگوار معترف به رجحان مرحوم فرامرزی در این زمینه اند و جای هیچ تردیدی نیست .
اما آنچه ذهن چند تن از دوستان ازجمله بنده را سالهاست به خود مشغول نموده بعد خدمات عمرانی و کوشش درجهت آبادانی منطقه و حوزه ی انتخابی ایشان است در دوران حضور بیست ساله ی آقای حسینی ودر این پنج سال حضور آقای جباری در مجلس کارهای زیادی جهت آبادانی ورونق منطقه انجام گرفته ویا در حال انجام? است از جمله شهرستان شدن بستک ،بخش شدن جناح ،راه و پل سازی، پیگیری راه خورجناح ، آبرسانی ،برق رسانی ، مخابرات ، تکمیل بیمارستان بستک ، تاسیس ادارات زیادی در شهرستان از جمله آموزش وپرورش بخش جناح ، مدرسه سازی درمانگاه و دانشگاههای جناح وبستک و.....
اما در زمان مرحوم فرامرزی که پول بیشتری در دست دولت بود ،جمعیت کشور اینقدر زیاد نبو د (کمتر از سی میلیون نفر ) ، با توجه به نفوذ خاندان فرامرزی در دربار ازجمله مرحوم حسن نفوذ مرحوم احمد ومهمتراز همه اینکه همگی صاحب قلم بودند آنهم از نوع تند و انتقادی ،و...ولی ما آثار? خدمات عمرانی در منطقه عموما ودرفرامرزان خصوصا ودر گچو بالاخص از جانب مرحوم فرامرزی نمی بینیم .چون کارهای عمرانی مانند جاده ، پل ، درمانگاه ، مدرسه? ، آبرسانی وبرق رسانی و غیره چیزی نیست که نتوان مشاهده کرد.? البته شاید هم مرحوم فرامرزی در این زمینه ها خدماتی داشته که ما بی خبریم البته منکر کار ارزشمند مرحوم حسن فرامرزی در زمینه نوشتن کتاب فرهنگ فرامرزان نیستیم .مد نظر ما مقایسه ی خدمات عمرانی این سه بزرگ بود .
از کاربران محترم? خواهشمندیم اگر اشتباهی در این مطلب وجود دارد حتما بیان کنند تا هم بند ه و هم دیگرانی که این پرسش در ذهن داشتند روشن شوند.