در طول تاریخ ، جوامع بشری دچار فراز و نشیب های بسیاری شده اند . گاه یک جامعه آنچنان مراحل رشد و ترقی را پیموده است که علاوه بر خود ، در رشد و بالندگی دیگر جوامع نیز نقش داشته است. در مقابل جوامعی وجود داشته اند که روبه انحطاط نهاده و صفحاتی تاریک را در تاریخ از خود بر جای گذاشته اند . علت صعود و نزول جوامع انسانی را می توان در اندیشه های حاکم بر آن جامعه جستجو کرد . این اندیشه است که می تواند آثاری مفید و یا ویرانگر از خود بر جای گذارد . اندیشه های نیک و بد قدمتی به قدمت انسان دارد . اگر به اطراف خود نظری افکنیم و در اوضاع و احوال جامعه ی خود قدری بیاندیشیم ، نمونه هایی از این اندیشه های مفید و مضر را مشاهده خواهیم کرد . در این فرصت قصد آن دارم که پیرامون یکی از این تفکرات و اندیشه های ویرانگر و پست که در شهرمان با آن روبه رو هستیم قدری سخن گویم .
قومیت گرایی معضلی است که جامعه ی جناح آن را به وجود آورده? و خود با آن دست و پنجه نرم می کند . با آنکه قومیت های مختلفی در شهر ما ساکن هستند ، معضل مورد بحث بیشتر به دو قومیت جمسی و اوزی بر می گردد . البته این گونه نیست که همه ی مردم جناح قومیت گرا باشند ولی می توان گفت که آثار شوم وجود چنین تفکری در میان توده ای از مردم کاملا هویداست .
درست نمی دانم از چه دوره ای اندیشه ی پست و سخیف قومیت گرایی در اذهان گروهی از مردم جای گرفته است . با این حال می توان گفت که رقابت انتخاباتی اولین دوره شورای اسلامی جناح ، نقش بسزایی در ایجاد و شعله ور کردن قومیت گرایی? داشته است . آنگاه که برخی از کاندیداها و یا برخی از هوادارانشان از هر دو قوم اوزی و جمسی برای پیروزی در انتخابات دست به خیانتی بزرگ زدند . در مجالس و محافل خصوصی تعصب و غیرت قومی را شعله ور می ساختند تا بتوانند از این شکاف و اختلاف قومی به نفع خود و همفکرانشان استفاده کنند . ننگ بر آنان باد .
از آن دوران به بعد در ایام انتخابات شورای اسلامی و مجلس ، بوی متعفن اوزی گری و جمسی گری فضای جناح را آلوده می سازد . کینه ، بغض ، دشمنی ، اتهام زنی ها و بی احترامی به یکدیگر ... به گونه ی وحشتناکی شیوع می یابد . پای نحس قومیت گرایی به ورزش ما نیز کشیده شده است که در آینده در این باره سخنانی خواهیم گفت .
بدبختی ما بدین جا ختم نمی شود . افرادی هستند که تعصب قومی ، آن ها را به جایی رسانده که حتی در معاملات ، خرید و فروش و روابط اجتماعی خود ، نیز اولویت را به هم قومی های خود می دهند .
اندیشه در اوضاع و احوال شهرمان مرا بدین نتیجه رسانده است که محرکان اصلی قومیت گرایی در جناح از هر دو قوم اوزی و جمسی از میان بزرگان و افرادی هستند که در مسایل اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جناح نقش بیشتری دارند. اغلب افرادی که در مسائل سیاسی در میان همفکران خود مقبولیت بیشتری دارند و سخن آنها از برش خاصی برخوردار است و به عبارت دیگر تئوریزیسین و اتیدئولوگ برخی از جِناح های سیاسی هستند ، دارای دیدگاهی قومی هستند که در میان افراد مختلف دارای شدت و ضعف می باشد . حال اگر به نزد آنان بروی و دیدگاهشان را در مورد قومیت گرایی جویا شوی ، با پررویی تمام آن را قبیح دانسته و پیشرفت جناح را در قبال عدم وجود قومیت گرایی می دانند. فراموش نخواهم کرد آن روزی که یک متعصب قومی گرا رو به بنده کرده و از ضرر و زیان هایی که قومیت گرایی بر پیکر جناح وارد آورده سخن می گفت . در همان حال این دو بیت در ذهنم تداعی می شد :
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند? ? ? چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس? ? ? ? ? ? ? توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند?
قومیت گرایی در برخی از افراد آنچنان با روح و درونشان سرشته شده است که با کمال تأسف ، ملاک درست? و نادرست و حق و باطل را قومیت می دانند و این تعصب قومی در قضاوت هایشان نیز موثر افتاده است . گویی نه دینی دارند و نه وجدانی .
نمی دانم در بدو ورود اقوام اوزی به جناح نیز ، این تعصبات وجود داشته است یا نه . شاید بهتر بود که اوزیان با ورودشان به جناح ، زبان میزبانان خود را می پذیرفتند . شاید این امر باعث می شد که امروزه شاهد چنین تعصبات بنیان کنی که در هر دو قوم ریشه دوانده ، نباشیم . به عقیده ی بنده آنچه که در قرن های گذشته اوزیان را مجبور به ترک خانه و روستاهای خود کرده است ، جبر و شرایط اجتماعی آنان بوده است .شاید آنان برای بقای خود ناگزیر به مهاجرت به مناطق جنوبی ترشده اند .آخر در آن دوران چه چیزی جز جبر محیطی می تواند آدمیان را متقاعد به ترک خانه و کاشانه ی خود کرده باشد؟ اجداد اوزیان را نمی توان به خاطر مهاجرتشان به این مناطق سرزنش کرد زیرا همانطور که بیان شد به احتمال قریب به یقین شرایطی خاص آنان را مجبور به ترک خانه ی خود کرده است . ولی اگر آنان در بدو ورودشان ، نسبت به قومیت خود تعصب از خود نشان داده اند ، بدون شک مقصران واقعی همان ها هستند و اگر این تعصب قومی از میزبانان آنان شروع شده باشد ، همانا مقصران واقعی میزبانان می باشند .? ? ? ? ? ?
آنچه که مورد مذمت است ، تعصب قومی می باشد که در میان برخی از مردم? شهرمان وجود دارد و امروزه جریانات سیاسی کثیفی که مانند غده های سرطانی بر پیکر شهرمان افتاده اند ، خواسته یا نا خواسته به این تعصبات قومی دامن می زنند . چیزی که واضح و مبرهن است ، این است که هر دو قوم جمسی و اوزی در پیشرفت جناح نقش داشته اند . اگر شهرمان پیشرفتی کرده ، همه ی مردم جناح عامل این پیشرفت بوده اند و اگر عقب تر از آن چیزی هستیم که باید باشیم ، این جا نیز همه ی مردم جناح عامل این عقب ماندگی بوده اند .
اما راه حل چیست ؟
چیزی که مشخص است این است که معضل مورد بحث را به یکباره نمی توان حل کرد بلکه ممکن است دهها سال به طول بیانجامد . به عقیده ی بنده دوای این مرض را باید در اسلام جستجو کرد . اسلامی که توانست مردم مدینه که تا حد پدرکشتگی با یکدیگر دشمن بودند و کینه و دشمنی قومی داشتند را با یکدیگر برادر نماید ، متعصبان ما را نیز می تواند با یکدیگر همدل و همفکرگرداند . مردم مدینه از دو قوم اوس و خزرج تشکیل می شدند . مخالفت و دشمنی این دو قوم با یکدیگر در تاریخ مشهور است . بارها و بارها به جنگ با یکدیگر پرداخته بودند . فردی از این دو قوم نبود مگر این که برادر ، پدر و یا یکی از اعضای خانواده اش در یکی از این جنگها کشته? نشده باشد . شعرای هر یک از دو قوم در مجالس خود ، با سرودن شعرهایی حماسی خاطرات آن جنگ ها و کشته شدگان را زنده می کردند . از طرفی غیرت و تعصب قومی و از طرف دیگر کینه ، بغض و عداوت در دلشان شعله ور می گشت . با آمدن اسلام در میان آنان ، به تدریج عداوت و دشمنی جایش را به برادری و همدلی داد .این از آن جهت است که اسلام در تلاش است که توجه انسان را به خداوند جلب نماید . هرچه گرایش انسان به خدا بیشتر باشد ، به همان اندازه از تعصبات ویرانگر قومی کاسته خواهد شد . پیامبر (صلی الله علیه وسلم) همواره به یارانش متذکر می شد که هیچ قومیت و نژادی بر دیگر نژادها برتری ندارد .
این سخن محمد (صلی الله علیه و سلم) است که می فرماید :
{يا أيها الناس أن ربكم واحد و إن أباكم واحد ألا لا فضل لعربي على عجمي و لا لعجمي على عربي و لا لأحمر على أسود و لا أسود على أحمر إلا بالتقوى إن أكرمكم عند الله أتقاكم}
(ای مردم ، پروردگار شما یکیست و پدر شما یکی است . آگاه باشید که نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب ، نه قرمز بر سیاه و نه سیاه بر قرمز مگر به تقوای خدا . همانا بزرگترین شما در نزد الله با تقواترین شماست .)
اگر ما ایمان و اعتقاد آگاهانه دینی را در خود بیشتر و بیشتر پرورش دهیم ، به مقدار بسیار زیادی از تعصبات پوچ قومی در شهرمان خواهد کاست . ایمان واقعی ، قلوب مومنان واقعی از هر قوم و قبیله ای? را به یکدیگر پیوند خواهد داد و این پیوند قلوب با مطالعه ی قرآن و تفکر در آن و مطالعه سیره و احادیث پیامبر اسلام (صلی الله علیه و سلم) قوی تر خواهد شد . با مطالعه ی قرآن و تاریخ پیامبر (صلی الله علیه? سلم) است که انسان متوجه می شود در هیچ جای آن بحثی از قومیت نشده است و نه تنها ارزشی به آن نداده بلکه آن را مورد مذمت خود قرار داده است . به عقیده ی بنده اسلام می تواند این مرض را تا حد زیادی در افراد جامعه درمان نماید ، البته برای افرادی که بخواهند درمان شوند .
سخن آخر ...
انسان هایی که خواب باشند را می توان بیدار کرد ولی کسانی که خود را به خواب زده اند را نمی توان بیدار کرد . این نوشتار تلاشی بود برای بیدار کردن وجدانهایی که به خواب رفته اند .
و ای وجدان من...
نکند که تو خود به خواب روی و تو را نسزد که بیمار شوی . بیدار باش تا به حرکت در آوری وجدان های خفته را . به هوش باش تا زمانه تو را نفریبد و تو را از اطرافیانت غافل نسازد .
ای وجدان من ، به یاد آور? آن زمانی که پیام پروردگارت بر تو عرضه شد و تو را سخت تکان داد .آنجا که می فرماید :
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ...} نساء – 135
(اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! دادگري پيشه سازيد و در اقامه‌ي عدل و داد بكوشيد ، و به خاطر خدا شهادت دهيد? هر چند كه شهادتتان به زيان خودتان يا پدر و مادر و خويشاوندان بوده باشد ...)
آنجا بود که دانستی سخن حق را باید گفت حتی اگر دوستان و نزدیکان را خوش نیاید .
خوانندگان گرامی
این سخن پروردگار است که می فرماید :
{... إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...}رعد – 11
(...خداوند حال و وضع هيچ قوم و ملّتي را تغيير نمي‌دهد مگر اين كه آنان احوال خود را تغيير دهند...)
دریافتم که تغییر جناح در گرو تغییر مردم جناح است . پس به خود آمدیم و از خود شروع کردیم . نخست به اصلاح خود پرداختیم و همچنان ادامه خواهیم داد و فریاد بر می آوریم که «خدا با ماست» .
از شما خوانندگان بزرگوار می خواهم که به این نوشته با سعه ی صدر بنگرید و منصفانه در مورد آن بیاندیشید . امید آن دارم که با انتقادات منصفانه و پیشنهادات دلسوزانه ی شما ، خطاهای احتمالی خود را که در این نوشته دچار آن شده ام دریابم.
به امید آنکه زندگی مان آنگونه باشد که در پیشگاه خداوند بتوانیم به او بگوییم :
ای خدای بزرگ ، در قبال مردم خود بی تفاوت نبودیم و در مقابل مشکلات جامعه مان ساکت نماندیم.

? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? یوسف خورشیدی