مجموعه لطايف 1 :laugh:
از يارو می پرسن دانشگاه مي ري؟ ميگه: اگه بار بخوره همه جا مي ريم… دانشگاه، انقلاب، ميدون آزادي… :laugh:
از يارو مي پرسن باد صدادار چه شكليه؟ ميگه حلقه اي. ميگن چرا؟ ميگه چون هر وقت هر کی باد می ده، مي اندازه گردن من! :laugh:
يارو یه آینه رو زمین پیدا می كنه. برش می داره، عكسش می افته توش، میگه: ببخشید نمی دونستم مال شماست :laugh:
از غضنفر مي پرسن كه براي بستن يك لامپ به چند نفر احتياج داري؟ مي گه ۳ نفر. مي گن چرا ۳ نفر ؟ ميگه: يه نفر ميره بالا نردبون لامپ رو بگيره .. دو نفر هم از پايين، نردبون رو بچرخوونند :laugh:
يارو تو پارك با يه دختره قرار گذاشته بوده ، بعد همين كه داشتن حرف ميزدن يهو دختره ميگه : واي بابام از دور داره مياد تركه : بابات تا حالا منو ديده ؟ دختره : نه تركه: اينكه ترس نداره ، بهش بگو من داداشتم :laugh:
پليس به يارو: اينجا ماهيگيري قدغنه!!! تركه: ولي اينجا تابلو نزدين!!! پليس: نزديم كه نزديم، زود باش از بالاي اون آكواريوم بيا پايين :laugh:
يارو روي ريل راه اهن ميخوابه بهش ميگن چرا اينجا خوابيدي ؟ ميگه ميخواهم خود كشي كنم. ميگن بس ان نان بربري چيه دستت؟ ميگه بر فرض قطار نيامد من اينجا از گشنگي بميرم. :laugh:
سرهنگ: اسمت چيه؟ سرباز: ممد / سرهنگ: اين چيه دستت؟ سرباز: تفنگ / سرهنگ: تفنگ؟ اين مملكتته, آبروته, زندگيته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و …. / سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چيه؟ سرباز: غضنفر / سرهنگ: اين چيه دستت؟ ترکه: اين خواهرومادر ممده !!! :laugh:
به غضنفر ميگن : سگتون بچه ي ما را گاز گرفته . ميگه : اولا سگ ما گاز نميگيره . دوما سگ ما هميشه بسته است . سوما ما سگ نداريم ! :laugh:
يارو ميخواسته از روحانيت و ورزش يکجا دفاع کنه عمامه درست ميکنه با مارک آديداس :laugh:
به غضنفر ميگن : با لوستر جمله بسازد ميگه : من ۳ تا دختر دارم يكي از يكي لوستر :laugh:
یک يارو ازترکای ترکیه بنام ترکان روی ترک موتور یک تریاکی، با ترکه میزنه به ترکه و توی تراکم ترافیک می خورن به تیرک وکله ترکه ترک می خوره وموتورش می ترکه ومتروکه می شه. ناچار توی تاریکی اونو ترک می کنه و می ره کنار رود اترک تارک دنیا می شه! :laugh:
از يارو می پرسند: می دونی چرا غواص ها به پشت می پرن تو آب؟ می گه: چون اگه به جلو بپرن می افتن تو قایق! :laugh:
يارو با خدا قهر می کنه، صبح که از خونش میاد بیرون میگه: به امید بعضی ها! :laugh:
يارو مي پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز مي کنن ؟ ميگه : آخه من امتحان كردم….. پياده خيلي راهه :laugh:
يارو شش قلو بچه دار ميشه ، هر كدوم از بچهها يه رنگ بودند، بعد از كلي تحقيق ميفهمند به جاي قرص جلوگيري از اسمارتيز استفاده ميكرده :laugh:
يارو ادعای پیغمبری میکنه , میگن خب کتابت کو ؟ میگه حالا فعلاً جزوه بنویسین :laugh:
يارو می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟ میگه آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک انگشت راه می رفتن! :laugh:
يارو قاشق قاشق ماست می ریخته تو رودخونه بعد یکی می یاد می گه چی کار می کنی؟يارو می گه دارم دوغ درست می کنم! بهش می گه همینه که می گن خری دیگه،آخه این همه دوغ رو کی می خواد بخوره؟ :laugh:
میگن زن ذلیل چرا تو شستن ظرف ها به زنت کمک می کنی؟ میگه خب احمق اونم تو شستن لباس ها کمکم می کنه :laugh:
يارو رو برق می گیره مامانش می گه ننه جون ولش نکن همین بود که باباتو کشت :laugh:
نظرات
۶ فروردین ۱۳۹۲، ۰:۱۰ابراهیم77: