یک پژوهشگر انسان شناس در آفریقا به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد داد. او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت: هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.
هنگامی که فرمان دویدن داده شد آن بچه ها دستان هم را گرفتند و با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال بدور آن سبد میوه نشستند.
وقتی پژوهشگر علت این رفتار آنها را پرسید و گفت در حالیکه یک نفر از شما میتوانست به تنهایی همه ی میوه ها را برنده شود چرا از هم جلو نزدید؟
آنها گفتند: "اوبونتو". به این معنا که "چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه در حالیکه دیگران ناراحت اند؟"

اوبونتو در فرهنگ ژوسا یعنی: من هستم، چون ما هستیم .
در یک سازمان هم اگر تفکر مدیر و کارمندان بر این اصل استوار باشد که "سازمان وجود دارد و ما در کنار آن وجود داریم"، تمامی کارکنان و پرسنل، بقای خود را در گرو بقای سازمان می بینند و با تمام وجود برای پیشرفت آن تلاش می کنند.
مثالی مشابه:
در مهد كودك هاي ايران، ۹ صندلي ميذارن و به ۱۰ بچه ميگن هر كي نتونه سريع براي خودش يه جا بگيره باخته و بعد ۹ بچه و ۸ صندلي و ادامه بازي تا يك بچه باقي بمونه. بچه ها هم همديگر رو هُـل ميدن تا خودشون بتونن روي صندلي بشينن.

در مهد كودك هاي ژاپن، ۹ صندلي ميذارن و به ۱۰ بچه ميگن اگه يكي روي صندلي جا نشه همه باختين؛
لذا بچه ها نهايت سعي خودشونو ميكنن و همديگر رو طوري بغل ميكنن كه كل تيم ۱۰ نفره روي ۹ تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه. بعد ۱۰ نفر روي ۸ صندلي، بعد ۱۰ نفر روي ۷ صندلي و همينطور تا آخر.

با اين بازي ما از بچگي به كودكان خود آموزش ميديم كه هر كي بايد به فكر خودش باشه.
اما در سرزمين آفتاب، چشم بادامي ها با اين بازي به بچه هاشون فرهنگ همدلي و كمك به همديگر و كار تيمي رو ياد ميدن !
نظرات
۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۹:۳۹farshid.ahmadi:
متاسفانه یه طوری ذهنیت به وجود اومده که? هر کاری که در کشور خودمون انجام می گیره بده و هر کاری که در کشور های اروپایی و ... انجام بگیره کاملا درست و منطقی است.
اگر در کشور ژاپن? یا به قول شما چشم بادمی ها? در بازی صندلی اتحاد و همدلی را به? کودکان خود? یاد می دهند در کشور ما در ان بازی رقابت برای پیروزی به کودکان یاد می دهند . ( ایا یاد گرفتن اصول رقابت و تشویق برای پیروزی بد است ؟ در ضمن اتحاد و همدلی هم خوب است )
در ضمن کشور ژاپن استفاده از بازی صندلی رو برای اتحاد و همدلی و کشور ما برای تقویت روحیه پیروزی و باخت را در کودکانمان پرورش می دهد .
به طور مثال برای امتحان کنکور بچه های منطقه یک بگویند ما در امتحان شرکت نمی کنیم بگذار بچه های منطقه سه (=محروم) به دانشگاها بروند تا اتحاد و همدلی به وجود اید ؟? زیرا که دانش اموزان منطقه سه محروم هستند ؟ایا این کار منطقی است ؟
۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۹:۴۵vahid:
فرشید تا حدودی حرفت درسته، ولی چنان همیشه جنبه رقابتی رو در نظر گرفتیم که همه با حرص و آز زندگی میکنند. تو شهر بیشتر میشه چنین چیزی رو در مردم دید. جوری شده که از سر سوزنی نمیگذرند...
اما مثال آخرت اصلا جالب نبود و هیچ ارتباطی باهاش ندیدم. اگه دقت کنی تو مثالی که در متن زده شده، گفته کاری کردند که همه ( از جمله خودشون ) به جایی برسند، ولی این مثالی که شما زدید، یعنی خودت متضرر بشی.
۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۹:۵۶farshid.ahmadi:
این حرفتون رو من هم قبول دارم. به نظرتون چرا در رقابت مردم از سر سوزنی هم نمیگذرند؟ ایا به این دلیل است که اموزش رقابت زیاد شده و مردم زیاد اموزش رقابت کردن دیدند که اینگونه حساس شده اند یا نشات گرفته از این است که بعضی ها اموزش رقابت درست را یاد نگرفته اند ؟
خوب مثال اخرم را با کمی تغییر می نویسم ! پس در کنکور هیچ کس شرکت نکنه چون اقا یا خانمی که در تهران زندگی می کنه? با اقا یا خانمی که در دورترین و محروم ترین جای ایران زندگی? میکنه شرایط یکسانی ندارند و خیلی متفاوت اند . (حالا این منطقیه ؟)
۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۲۲:۵۷vahid:
واقعا متوجه مثال نمیشید؟ ببینید یا مثال میزنید که یکی متضرر بشه به نفع دیگری یا اصلاح میکنید که همه متضرر بشن ( برای تساوی ) ولی اگر دقت کنی نوشته شده : "تمامی کارکنان و پرسنل، بقای خود را در گرو بقای سازمان می بینند و با تمام وجود برای پیشرفت آن تلاش می کنند." . یعنی منفعت ما در کل ( نه در مثال خاص ) ، در منفعت جامعه است.
تازه خودمونیم، مثال کنکوری میزنی که خودش فراوان از مشکلات است؟
اما اینکه ما همیشه بد بگیم و خوبی ها رو نگیم حرف کاملا درستی است. اما باید دید چرا مشکلات ما اینقدر زیاد است؟ مطمئنا مشکلات زیاد به تبع ریشه های زیادی دارد و اگر بخواهیم تک تک ریشه ها را مانند الان بگوییم مثل الان میشود که گویا ما فقط مشکلات را میگوییم ( بله مشکلات نسبت به خوبی ها بسیار زیاده )
حالا این مطلب یک مثال بود. جز حرص در زندگی که وجود دارد، یکی از چیزهایی که همیشه دنبالش بودم و الان تقریبا دلیلش رو پیدا کردم کارهای گروهی و همکاری است و به نظرم این مطلب خیلی هم به این نکته اشاره داشت. چه خوب است اگر به گفته شما رقابت روش آموزشی خوبی است، باشد ما هم قبول داریم. اگر رقابتی هم وجود دارد ولی در قالب تیمی باشد.
همیشه میگفتم چرا با وجود تئوری خیلی قوی که در دانشگاههای ایران تدریس میشود و همچنین دانش عملی نسبتا خوب، ولی کار شگفت انگیزی نمی بینیم. الان دانشجویان ایرانی در مسابقات مختلف تئوری و عملی رتبه های خیلی خوبی میارند. ولی در عمل چنین چیزی نیست و برای دانشجو ها مثلا ساخت فلان دستگاه واقعا عجیب غریب به نظر میرسد و میگویند واقعا چه کسانی توانسته اند چنین چیزی درست کنند؟ مطمئنا آدم فضایی نبودند.
من علتش رو در کارگروهی میبینم که متاسفانه کارگروهی اصلا برای ما آموزش داده نشده است. کارهای عظیم، هماهنگی و همکاری عظیمی میخواد نه فقط دانش بالا، که آموزش کار گروهی و تیمی رو ندیدیم برای همین هیچ وقت نمی بینیم ( یا کمتر میبینیم ) گروه موفقی در کشور باشد و توانسته باشد کار بزرگی انجام دهد. معمولا هر کسی خودش دست به کار میشه و آخرش هم کارهای پیش و پا افتاده انجام میشود.
اینقدر مثال دارم که برای دانشجویان داخل کشور خواب و رویاست و فکر میکنند کسانی که این کارها رو انجام میدهند نابغه اند ولی اینطور نیست. اگه خواستید بگید مثال بزنم. حتی بدونیم که دانش دانشجویان خارجی در مقطع برابر در ایران نصف دانش دانشجویان ایران است. دانش به معنی دانش تئوری البته.
۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۲۳:۱۲محسوس:
۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۳:۱۰salah:
۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۳:۴۴محمدرضا:
خیلی جالب بود نگرش یک کشوری مثل ژاپن و کشور ایران به یک نوع بازی خاص.یکی آن را جوی رقابتی و دیگری جوی صمیمی میداند.راستش را بخواهید خودمان در بحث آموزش و پرورش مشکلات بسیار زیادی داریم که متاسفانه مسئولین امر اصلا به ذهنشان هم خطور نمی کند? که یک سری ریزه کاری هایی را گاها در شخصیت افراد جامعه نقشی اساسی دارد را مورد بررسی و بازبینی قرار دهند.از وزارتخانه ای که سالهاست هنوز نظام آموزشی ثابتی ندارد یا یک شبه سیستم آموزشی را عوض می کند دیگر توقعی بیش از این نیست.
ان سا الله در فرصتی مناسب راجع به این موضوع بحثی جدی را با همکاری دوستان به راه می اندازیم