
کنوانسیون ژنو حامی نقد در جناح
شهری که ما داریم توش زندگی می کنیم ، همه چی آرومه ، من چقدر خوش... اُ ببخشید ... ، داشتم می گفتم همه چی آرومه ،هر چیزی سر جای خودشه و هر کسی وظیفه خودشو به بهترین نحو ممکن انجام میده.
غیبت و تهمت اصلا اسمشو نبر بچه یاد می گیره ، تخریب دیگران که اصلا شباهتی به بمب های نوترونی نداره ، تعصب فقط مال موش کوره نه ما ، اتلاف وقت هم که اصلا نمی دونیم یعنی چه ، دروغ که کلا مال بلاد کفره ، ویراژ و لایی و تک چرخ که اصلا وصله ی تن ما نیست ، مساجدمون که در صلح و صفا دارن با هم اذان میگن ، تیم های فوتبالمون که کاری به کچ و بُچ همدیگه ندارن ، فرهنگ مطالعه مون در حد گواردیولا ، کینه توزی های سیاسی! ...هان ... کینه؟...اصلا این چیه؟ ، قومیت گرایی هم تا جایی که می دونیم مال کتابهای تاریخه ، چشم و هم چشمی رو فقط تو تلویزیون ها دیدیم، ، قهوه خونه ی زنجیره ایی مَش قنبر هم به همت نوجوونهای بومی بسته (!!!) شده...
این حرفها رو پینوکیو در مورد شهرمون می زد . ولی نمی دونم چرا بیچاره بعد از این حرفها ، دماقش حدود پونزده شونزده متر دراز شد و بعدش هم من از خواب پریدم و نفهمیدم چی شد ...
در این بروشور یه خورده می خواییم در مورد انتقاد و انتقاد پذیری در جناح صحبت کنیم.
در بدایت امر باید خدمت خوانندگان محترم و محترمه متعرض بشم که انتقاد از دیگران در جناح از مکانیزم ساده ای برخورداره. فقط کافیه که هرچیز منفی و بدی که در مورد شخصی شنیده اید ، در جمع دوستان با آب و تابی مضاعف دوباره قرائت نمایید و به طرف مقابل بگویید.مهم نیست که اتهامات وارده حقیقت داشته باشه یا نه ، بلکه مهم اینه که شخصیت و آبا و اجداد شخص یاد شده ، شَل و پَل بِشَن .البته باید در نظر داشته باشیم که بیانات ما در پشت سرش باشه و به شیشه نچخید. در این حالت گفته می شه که ما انتقاد کرده ایم.
میگن انتقاد باید سازنده باشه. حالا من نمی دونم که انتقاد به شیوه ی ما کجامون رو می خواد بسازه.!!!
حقیقت امر اینه هنگامی که ما انتقاد می کنیم ، هدفمون اصلاح و بهبود وضعیت نیست بلکه هدف تخریب اشخاص و ترکاندن طرف یا جناح مخالفه به گونه ای که نتونه دیگه از جاش بلند بشه . به احتمال زیاد خصلت تخریب کردن در طول تاریخ با ما همراه بوده.
خوان خورخه لولو خورخور ، جهانگردی مکزیکی الاصل بوده که نصف عمرش رو حول و هوشِ نواحی فوت چوسکرانه ای شرق خلیج مغولستان می زیسته است. کتابی داره به نام (ماست و خیار فی احوال اهل الدیار) که شرح سفراش رو تو اون جمع و جور کرده و نویسنده ای معلول الحال و مجهول الهویه اونو به پارسی ترجمه کرده.ایشون میگه:
(... در طریق وصال به مقصد ، جان به جایی رسید می نامندش جناح . نمی دام چه شد هوس چند صبایی ماندن در دل فِتاد که لعنت خدا بر هر چه هوس باد ! .آدینه شبی با خود گفتمی از برای ورزشی مرا می باید تا چند قدمی پیاده روم. پس به داخل کوی شدم تا حضّی برم . در مسیر به جماعتی رسیدمی که مجلس گرفتندی و گپ و گفت رد و بدل کردندی . سلامی بکردم و رد بشدم. پس از چندی در راه وصول به کاروانسرا ، همانان را بدیدم که هنوز بر جای خویش می بودندی و دنباله مباحثات رد بدل می کردندی. گویی بر جایشان چسپیده بودند همچون چَخ !!! .در آن هنگام گوش خویش را همچون فَلَزی بفراخیدم( فَلَزی نوعی نان محلی می باشد که جناحیان بسیار با آن حال کردندی) .بشنیدم سخن از نقد دیگری به میان بود ، نقدشان را همچون تی اِن تی بدیدم. در این حال به سر می بردمی که جوانی سوار بر قاطری چموش ،جفتک زنان ، عربده کشان و در عین حال نظاره کنان به دُم مرکب مفخَّر خویش با شتابی همچون تیر گز از بغل این حقیر رد بشد به گونه ای که از حال برفتم و سکته ای خفیف به جای آوردم!. بعدا فهمیدم فرزند یکی از همین پدران فرهنگی می باشد. با خود بگفتم ، ای پدر اگر به فرزند ، بیشتر وقت داده بودی ،آن پسر این گونه نبود. پس از چند روزی با علم به فرهنگی بودن مردمان این شهر و طالب سخن حق دانستن آنان ، از برای اصلاح رو به آنان کردم و بگفتم :
(ای عزیزان ،از برای برادری سخنی دارم .اگر نیک بدیدید بپذیرید. اینچنین مردمان را شایسته نباشد که بسیار از زمان خویش را هدر دهند و بسیار پسندیده است که به ساختن جامعه خویش بپردازند و دست از میدان به در کردن اشخاص بکشند و در صورت لزوم با روشی نکو به نقد بپردازند.)
سخن گفتن من همان و حمله ور شدن آنان همان. آنقدر زدندیم که گویی با مکینه آلمانی چرخ شدمی . بلایی بر سرم آوردندی که مرغان آسمان یک ماه کامل سیاه بپوشیدند و ذکر مصیبت بکردند.
بار خود را ببستم و به دیار اجدادی خویش ¬¬¬¬مکزیکوسیتی کوچیدم وز آن پس جهانگردی در دیدگانم تیره و تار گشت و گوشه ی عزلت بگزیدم و به خانقاه بگرویدم.
به یاد دارم در راه بازگشت ، ابیاتی فی البداهه به ذهن آمد:
مگر من چکار کرده بودم جز انتقاد؟ به جان خورخه ، هدف اصلاح بود از انتقاد
اَقولُ هذا الکلام علی التحقیق اینان پندارند انتقاد را ، همان تخریب
این بود بخشی از خاطرات خوان خورخه لولو خورخور از شهرمون.
ناگفته نمونه بعد این همه مدت نوع جوابمون به انتقادات دیگرون تغییر کرده . الان به گونه ای دیگر نقد را به ژرفای خودش رسانده ایم. دیگه نمیایم دست و پامون رو خسته کنیم . به جاش چاه تخریب رو ته زنی می کنیم. میاییم سابقه ، شخصیت ، اخلاق و رفتار مخالفانمون رو هدف تیربارون ناعادلانه قرار میدیم و بیشترمون پشت سرش همچین می کوبیمش که برا کاغذ فیلی بشه ازش استفاده کرد! (البته با در نظر داشتن احتیاط جهت پتویی نشدن)
اما انتقاد درست یعنی چی؟
تو انتقاد باید انصاف رو رعایت کنیم یعنی ضعفهاش رو بیشتر از اون چه که هست جلوه ندیم و بدون غرض به دنبال اصلاح ضعفها باشیم نه به دنبال تخریب .
جواب انتقاد چطوری باید باشه؟
اگر شخصی از ما انتقادی به عمل آورد ، یکی از دو حالت زیر پیش می آد :
1- اگر انتقادش به جا و حق با اون بود ، قشنگه که حرفش رو قبول کنیم و تو اصلاح رفتارمون سعی کنیم.
2-اگر شخص منتقد اشتباه می کرد یعنی اینکه انتقادش درست نبود ، باید با تمام احترام برای شخص منتقد توضیح بدیم و رفع ابهام کنیم و آخرش اگه تو مجاب کردنش موفق نشدیم به نظرش احترام بذاریم.
در پایان به سوالات زیر برای دل خودتان پاسخ دهید :
1- در کدامیک از نقاط کره ی زمین ، تعداد القاب از تعداد افراد آن جامعه بیشتر می باشد؟
الف) گینه بیسائو ب)شانگهای ج) نیویورک د) جناح
2- از دیدگاه جناحیان ، فرهنگی یعنی...؟
الف) کارکنان آموزش و پرورش ب)گزینه قبلی ج)گزینه قبلتر د)همه موارد
3- تیم های ورزشی در جناح ... ؟
الف) مثل دو تا برادر ب) مثل دو تا خواهر ج) جونشون واسه هم در میره د) یادآور دوران جنگ سرد
اگربه لطف بخوانی مزید الطاف است اگر به قهر برانی درون ما صاف است ...
نویسندگان : همایون پگاه ، محمدرضا چنگالخوش ، یوسف خورشیدی
کمیته فرهنگی
مسجد حضرت عایشه (رضی الله عنها)جناح
پیشنهادات و انتقادات :
SMS:09178648100
E-mail:m_aisha10@yahoo.com
12 آبان ماه 1391
(اولین بروشور طنز کمیته فرهنگی)
نظرات
۱۳ آبان ۱۳۹۱، ۶:۱۹پرهام:
ماجراهای "شیخ ما" (قسمت اول)
http://www.janah83.blogfa.com/cat-6.aspx
ماجراهاي شيخ ما (قسمت دوم)
http://www.janah83.blogfa.com/cat-7.aspx
ولی حیف شد که ادامه اش را ندیدیم
۱۳ آبان ۱۳۹۱، ۶:۴۱d.beckham:
واقعا بجا بود مطلبتون و همچنین لینک های janah 83
۱۳ آبان ۱۳۹۱، ۱۷:۴۵abdollah_abi:
۱۳ آبان ۱۳۹۱، ۲۳:۴۰armena:
سه تا سوال ها هم خیلی حال کردیم!(خوشمان آمد)
خوبه از این مطالب استفاده بشه(همین طوری نخونید و بخندید و یه تشکر هم کنید و بریدا!!!تفکر کنید)
همه بیایم این حس انتقاد پذیری رو در خودمون پرورش بدیم...و همین طور درست انتقاد کردن رو.
من از خودم شروع میکنم...شما هم همین طور.
دمتون گرم.
۱۴ آبان ۱۳۹۱، ۰:۳۱abdollah_ahmadi:
۱۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۳:۲۹محسوس:
۱۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۶:۳۱vahid:
۱۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۶:۳۴farshid.ahmadi:
ببینید دوست عزیز این مطلب طنز هستش همراه با واقیعت . پس نمیشه گفت کجا با زبان طنز نوشته شده کجا واقیعت . زیاد ناراحت نشید .
۱۶ آبان ۱۳۹۱، ۲۲:۱۱محسوس:
۱۷ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۴۴armena:
الان تیمها زیاد روابط خوبی ندارن.آقای پگاه هم جامعه فوتبالی جناح رو هدف قرار دادن.با این سوال مسئولین تیم ها به فکر فرو برن....دم تیم گازال هم گرم اگر واقعا سعی بر بهبود روابط دا ه تشکر میکنیم.
۱۷ آبان ۱۳۹۱، ۱۳:۰۰jonahi:
اسم از یک تیم خاص نمی آوردند و به جاش اسم خودشون معلوم بود چون وقتی اسم از یک تیم به وسط میاد دیگه آدم نمیتونه خیلی حرفا رو بزنه و هدف این بروشور به هیچ وجه تخریب نبوده و نیس! هدف تلنگری به اول به خودمون و دوم به شهرمون! ببینیم واقعا همون چیزی که ادعاش رو داریم هستیم یا نه از اون ادعا فقط یک پوسته بادکنکی تو خالی مونده! ولی حالا که اسم از گازال آوردین یاید بگم وقتی نوشتیم تیم فوتبال یه حالت کلیه که از بازیکنان،مسولان، هواداران و ... همه تیم ها رو شامل میشه! اما اگر به نظر شما، با تحقیق و اطلاعاتی که دارین گازال از این قاعده مستثناس شخصا هیچگونه اظهار نظری نمیکنم و امیدوارم که ما(این جمع سه نفره) در مورد همه تیمهامون اطلاعاتمون کم باشه و اشتباه کرده باشیم. اگر اشتباه باشه برای جامعمون خیلی بهتره چون بالاخره یکی از مشکلاتش حل شده و یا اصلا چنین موضوعی نبوده!
تشکر(یا همون لایک خودمون خوبه چون به آدم انرژی میده) ولی خیلی بیشتر دوست دارم بدون اسم از کسی یا گروهی آوردن مطلب نقد بشه تا دفعه آینده بهترش کنیم.
ممنون از تمامی دوستان
۱۷ آبان ۱۳۹۱، ۱۶:۵۰محسوس: