اهمیت آینده نگری برای شهرمان در پرتو دیدگاه اسلامی معاصر
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله اما بعد:?
در هزارهي سوم، مطالعات استراتژيك، كليد تغيير و دگرگوني و بهترين گزينه براي مقابله با آينده و حوادث ناگهاني، داغ و پيدرپي حيات جوامع معاصر است. و متغيرات اجتماعي، سياسي و اقتصادي با تمام نظم و ترتيب و روان و سيال بودنش در ساختار فكري و فرهنگي جامعه، از اين قاعده مستثنی نيست، تا جايي كه سرعت و جهش ناخودآگاه عصر حاضر به سمت تغيير حتمي كه بازار بورس جهاني و كانالهاي ماهوارهايي و دستاندركاران ميدان سياست تحت فشار جيرهخواران جنگهاي تروريستي آن را تحميل ميكنند، به خود گرفته است. و ما نيز با اين سيل بنيانكن با تمام كف و خار و خاشاكش به سوي مسير نامعلوم و شيبداري كه به ورطه و گرداب تقليد و جادهي لغزنده مصرفي بودن و تفريحي زيستن منتهي ميشود، بياختيار رانده ميشويم، آنچه كه ويژگي آينده جوامع عربي و فعلي جوامع غربي است.
جوامعي كه در سايهي ناز و نعمت زندگي ميكنند هرگز نميتوانند مسير و آيندهي پيش روي خود را درست مشخص كنند، آن هم تا زماني كه ابزار تغيير و تعامل با آن در اختيار ديگران است.
اينجاست كه مبارزه براي برونرفت از اين تنگنا نياز به روشن كردن شمعي دارد كه ظلمت طولاني شب را از بين ببرد و راهي كه نياز به سير در آن داريم را به ما نشان دهد، نه راهي كه مجبور به حركت در آن باشيم!
مطالعات استراتژيك همان شمعي است كه فرانسيس بيكن به آن اشاره كرده و مقصودش ايدهي تجربهگرايي حقيقي بوده است كه ما ناچاريم ابتدا شمع را شعلهور كنيم تا راه را آشكارا ببينيم.
آگاهي به تهاجم فعلي و نگاه آيندهنگرانه براي مقابله و تعامل مثبت با آن، گامي مؤثر براي برونرفت از بحرانهاي پيدرپي است. تنفرزدايي از بحرانها و اطلاعرساني ناقص در خصوص آيندهنگري كه در خطابهها و سخنرانيها صورت ميگيرد، هرگز كافي نيست، بلكه ناچاريم تجربهاي علمي و منهجي دقيق را طراحي كنيم تا با بهترين روش با آنها مقابله كنيم.
آيندهنگري با محدوديتي كه در ميدان فرهنگي دارد، اهميت آن از ديد فكر اسلامي معاصر پنهان نگشته است. ولي آنچه غيبتش در برنامههاي فرهنگي ما محسوس است، عدم برنامهريزي علمي است كه آيندهنگري را به فرايند و برنامهاي اصولي كه داراي پايههاي علمي و تكنيكهاي استراتژيكي است تبديل كند. و شايد كمبود مراكز تخصصی در مطالعات استراتژيك در كشورهاي اسلامي شاهدي بر ضعف علمي ما نسبت به مطالعات و آراء استراتژيك باشد، و همهي اينها در مقابل كثرت قابل ملاحظهي اين مراكز در غرب معاصر است. به عنوان مثال: تعداد اعضاء انجمن آيندهسازان جهاني آمريكا بيش از سي هزار نفر است و بيش از هزار نفر از اين اعضاء دانشمنداني هستند كه خود را از متخصصين فعال اين مجال جديد ميدانند و بر حسب قواعد و برنامههاي مشخص، كارهايي را تمرين ميكنند كه عينيت بيشتري به مسئله ميبخشد.
گام اولي كه بايد برداشته شود ـ با تاخيري كه داشته است ـ روشنگري در مورد قضيه آيندهنگري(خصوصا آینده نگری آموزشی فرهنگی شهر) با نشر فرهنگ علوم استراتژيك در محافل علمي و مراكز پژوهشي(تخصصی) و حتي عموم مردم و خوانندگان و دلسوزان است.
دكتر هادي هيتي ميگويد: "آيندهنگري يعني ميزان فهم و درك جامعه از سيماي آيندهي خويش، با ايفاي نقش و سهيم بودن در ايجاد تعامل با مواقف عصر حاضر است كه به درك آنچه مقتضاي تعامل با مواقف آينده است منجر ميشود."
در نتیجه با این سخن دکتر هیتی، شهر ما مانند جامعه ی کشورهای جهان سوم در سیاهچالی عمیق از آینده ای موهوم قرار دارد.آینده ای بدون هیچگونه ایمنی و ضمانت در برابر ناملایماتش.
پس با توجه به اينكه ايجاد تعامل با آينده كاري جدي را ميطلبد؛ چنين مينمايد كه مهمترين نياز، تلاش جهت بيداري فردي و اجتماعي است كه محقق شدن هدف را تضمين نمايد و در رسيدن به برنامهريزي مناسب و ذخيره مطلوب و دفاع لازم براي تغيير آينده موفق باشد.
اساساً مهمترين نكته در آيندهنگري تركيز بر تغيير اين علم از ظن و گمان و مقولههاي خرافي به علمي داراي پايههاي استوار و منهجي دقيق و نهادينه كردن ارادهي تغيير و دفاع ذاتي در مقابل تهاجم آينده است. چنانچه اهميت آيندهنگري در فهم و درك طبائع و سنن متغير و تحولات بشري و تصحيح مفاهيم و برداشتهاي اشتباه از آينده و اهمال در تعامل با يورشهاي آن، نيز نمود بيشتري دارد.
اين آمادگي ذهني در خصوص اشراف بر آينده مستلزم مشاركت جمعي در عمليات تغيير و ايجاد فرصتهاي بكر و آماده اجتماعي است، تا به جاي اينكه منتظر بروز ناگهاني مشكلات باشيم، كاملاً آماده رويارويي با يورشهاي آينده باشيم.
مسائل فوق قسمتي از اصول مهمي بود كه شايسته است در بحث آيندهنگري به مانند زيربنايي محكم و استوار براي هر مشروع و برنامهي استراتژيكي كه خواهان موفقيت در حيات واقعي مردم و جامعه است پيريزي شود. و قطعاً اين ديدگاهي فكري و فرهنگي است كه به صورت طبيعي در سلوك و رفتار فرد آيندهنگر نفوذ ميكند، هنگاميكه در مطالعات، ايجاد خانواده و تامين مايحتاج مادي و روياهاي زندگي تفكر و تفحص ميكند، و در پي آن نخبههاي روشنفكري رشد ميكنند كه تا زماني كه قضايا و واقعيات حال و تحليلات آينده شايستگي و كارآمدي خود را ثابت نكردهاند برگشت به تجارب گذشته را مردود ميشمارند، و گمان نميكنم برنامهاي كه چنين نخبگاني طراحي كنند چيزي غير از كمربندي ايمني براي جامعه در مقابل تهاجم و يورشهاي آينده باشد.
به هر حال زندگی سالم ما و جناح ما در آینده نیازمند متفکرینی در زمان حال است تا در مکانی گرد هم آیند و به تبادل نظر برای خود و فرزندان خود بپردازند و امید است رهی روشن برای شهری آبادتر و مردمی متمدن تر در آینده ای نزدیک یا دور بیابند.
نظرات