اخیرا وبسایت مجتمع دینی بستک طی مصاحبه ایی , گوشه ایی از شخصیت علمی و سرگذشت جناب شیخ را چه قبل , چه در زمان تحصیل در دانشگاه اسلامی مدینه ی منوره و چه بعد از آن را از زبان خودشان منتشر کرده است .
قسمتهایی از مصاحبه بدین شرح است :
** در سال 49 ـ 48 به بندرلنگه رفتم و 6سال در بندرلنگه خدمت جناب آقای "شیخ محمدعلی خالدی" تلمذ کردم. در این اثناء دروس دبیرستان دوره ی قدیم را در سیکل اول آنجا گرفتم و پس از رسیدن به سن سربازی به خاطر علاقه به تحصیل سعی کردم در اولین فرصت مشکل سربازی را حل کنم. بهمین خاطر به سربازی رفتم و پس از پایان دوره ی خدمت سربازی، با راهنمایی "شیخ محمد ضیائی" به دانشگاه مدینه ملحق شدم و در دبیرستان دانشگاه دیپلم را تمام کردم و لیسانس شریعت را از آنجا گرفتم.
** وقتی بندرلنگه بودیم مرخصی وسط هفته که طلاب به بازار می رفتند، من نمی رفتم. یا هفت سالی که در مدینه تحصیل کردم فقط دو بار به ایران آمدم. در کنار دروس دانشگاهی در حلقات علمی و قرآنی در حرم نبوی شریف شرکت می کردم و از "شیخ مختار شنقیطی" در این حلقه ها فایده هایی بسیار بردم.
**(در مدینه) در 24 ساعت شبانه روز حدودا 16 ساعت را به مطالعه و تحقیق و تفحص می پرداختم و از اوقاتم به طور مفید استفاده می کردم و 8 ساعت را به استراحت و کارهای شخصی می پرداختم.

** اگر خود شخص علاقه نداشته باشد چیزی یاد بگیرد، دانشگاه چیزی به او یاد نمی دهد. برای من که خودم علاقه داشتم یاد بگیرم هر دو فضا (تحصیل سنتی و دانشگاهی) برایم مساوی بود. پس افرادی که خودشان به دنبال علم و تحقیق هستند، برایشان فرقی ندارد. اما از آنجا که روش دانشگاهی فضای علمی بازتری دارد، ذهنیت بازتری ایجاد می کند.
** معمولا متون حاوی فرمولها و قواعد علمی مطمئن هستند. لذا آموزه هایی که انسان دریافت می کند آموزه هایی مطمئن هستند که در آینده با تحقیق و تفحص تبدیل به علم خود انسان می شود و در ایام تحصیل و تمرین پشتوانه ی علمی انسان هستند و رابطه ی تردیدی کاهش پیدا می کند.
** بیشتر کتابهای علمی. و خواندن کتابهایی که مطالب کوتاه مدت در آن بود و یا مسائل روز در آن مطرح می شد را برای خود و دوستانم مصلحت نمی دیدم و همیشه به علوم پایدار تشویق می کردم تا علوم گذرا.
** کتابهایی که تألیف کردم جای خالی آن احساس می شد و آنها را برای طلبه ها مهم می دانستم. مثلا اصول فقه، هنوز وارد منهج نشده بود و کتاب "مبانی اصول فقه" که به زبان فارسی نوشتم را در منهج یک ضرورت می دانستم و یا کتاب "سلم السالکین إلی ریاض الصالحین" جای خالی آن در برنامه ها احساس می شد.
و تجوید که ترجمه کردم به این منظور بود که کسی تجوید را نمی شناخت و چون تجوید در تخصص من نبود، کتاب یک متخصص تحت عنوان تجوید آسان را ترجمه کردم و آنرا وارد منطقه کردم.
** آموزه های دین مجموعه آموزه هایی است که رفتار انسانی را تنظیم می کند و هرچه ارتباط با جامعه بیشتر باشد عمق آموزه های دینی بیشتر می شود و انسان تا در جامعه نباشد رفتاری در او شکل نمی گیرد.
** علوم انسانی درباره ی احوال انسان بحث می کند، علوم انسانی زاییده ی تفکر و تجربه ی بشر می باشد و علوم دینی که از نقل به انسان می رسد خطاهای ناشی از تفکر انسانی را کاهش می دهد و به علوم انسانی جهت خدایی می دهد. لذا در رأس همه ی علوم، علوم دینی قرار می گیرد و سپس علوم انسانی و بعد از آن تجربی و ریاضی.
** انسان زمانی تأسف می خورد که وقتهای هدر رفته داشته باشد. لذا تأسف و حسرت کار انسان مؤمن نیست. و تلاش من بر این بوده که تنبلی در من رخ ندهد. و آنچه به دست آمده توفیق باری تعالی است و اصل تأسف در برنامه ی من نبوده است.

** طبیعی است که انسان نمی تواند همه ی علوم را فراگیرد گرچه هم علاقه داشته باشد. لذا باید سعی کند اولویتها را رعایت کند و همچنین انسان باید سعی کند به دنبال علمی برود که به آن عمل کند و علمی که به عمل منتهی نشود علم به حساب نمی آید.
** هزینه ای که خدا روزی من کرده خانواده بود لذا پدرم که در حد متوسط کار می کرد، هزینه ی من را تأمین می کرد و دانشگاه مدینه نیز به من کمک هزینه می داد. من هدفمند مصرف می کردم تا جایی که پس انداز داشتم و به دیگر دوستانم کمک می کردم.
نظرات