کد خبر : 4004
تاریخ انتشار : چهارشنبه 8 مرداد 1399 - 20:57

بازنشر از مروارید مهر؛

گفتگوی صمیمی با خانم فاطمه بخار، اولین معلم زن شهر جناح

گفتگوی صمیمی با خانم فاطمه بخار، اولین معلم زن شهر جناح

مدرسه آزرم را با مدیری می شناسیم که نامش بر همه آشناست ، چهره ای مهربان ،خوش قلب و در عین حال قاطع و مدبر! ایشان جزء اولین دانش آموزان آن دبستان بوده است و دست تقدیر برآن شد که در آینده ای نزدیک ، معلم و سپس مدیر آن دبستان شود! در سن ۱۸ سالگی معلم می شود و با اولین حقوقش که ۵۰۰ تومان بوده…

جناح آنلاین- بازنشر گفتگو با اولین معلم زن شهر جناح که توسط وبسایت مروارید مهر آنلاین انجام شده است، تقدیم می گردد.

شاید کمتر مادری در شهر جناح باشد که با مدرسه دخترانه آزرم خاطره ای نداشته باشد . یا خودش در آن مدرسه دانش آموز بوده و یا هم دخترش در آنجا تحصیل کرده است. مدرسه آزرم را با مدیری می شناسیم که نامش بر همه آشناست ، چهره ای مهربان ،خوش قلب و در عین حال قاطع و مدبر! ایشان جزء اولین دانش آموزان آن دبستان بوده است و دست تقدیر برآن شد که در آینده ای نزدیک ، معلم و سپس مدیر آن دبستان شود! در سن ۱۸ سالگی معلم می شود و با اولین حقوقش که ۵۰۰ تومان بوده به توصیه پدر، طلا می خرد! در لابلای گفتگوی مروارید مهر با ایشان ،خاطرات زیادی شنیدیم که بی شک می تواند بخشی از تاریخ آموزش در جناح باشد . وی می گوید در روز معلم به دانش آموزان تاکید می کردیم هدیه ای بیشتر از یک شاخه گل در نظر نگیرند. از خاطره دانش آموز کلاس اولی می گوید که دستش را بشدت گاز می گیرد تا از مادرش جدا نشود وبه مدرسه نیاید ! ولی بعدها بهترین دانش آموزمدرسه می شود. از برنامه های جانبی آن زمان نقل می کند که از دانش آموز حتی ریالی هم برای اردوها و برپایی جشن ها نمی گرفتند و …. از همسرش میگوید که همواره ، همراه و مشوق و راهنمای ایشان در مراحل زندگیش بوده است . در ادامه با ایشان بیشتر آشنا می شویم.

– لطفا خودتان رامعرفی بفرمایید.

اینجانب فاطمه گل بخار، متولد ۱۳۳۶، زاده و ساکن شهر جناح هستم. دوران ۳۱ ساله خدمتم را به

عنوان سرپرست و مربی کودکستان، معلم ، و بیشتر با سمت مدیر دبستان دخترانه آزرم،در جناح گذرانده ام

– بفرمایید تحصیلات ابتدایی ومقاطع بعدی تحصیلی را در کجا گذرانده اید و در چه سالهایی بوده است؟

تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را هر دو در جناح گذراندم. شروع تحصیلات بنده در سال ۱۳۴۲-۱۳۴۳در دبستان آزرم و پایان تحصیلات در سال ۵۳ و ۵۴ بوده است.

-اگر ممکن است نام معلمانتان نیز بگویید .

در سالهای اول تا پنجم دبستان از مربیان و معلمان خوبی همچون خانم کرمی ،خانم دانشگر، خانم بیایانی که ازبندرعباس آمده بودند و خانم صادقی بهره مند بوده ام. در مقطع راهنمایی هم اگر ذهن بنده یاری رساند کلاس اول آقای درستی که معلم تمام دروس بودند و کلاس های دوم و سوم آقایان رفعتی ، افراش ، قتالی ، بختیاری و آقای مصدری درگاه، دبیران اینجاب بوده اند . همچنین در مقطع راهنمایی آقای صادقی سمت مدیر داشتند.

– از چه سالی به کسوت معلمی درآمدید و شروع کارتان در چه مقطعی بوده است؟

در ۱۳۵۴ به صورت پیمانی استخدام شدم و در کلاس اول مشغول به کار گردیدم. آن زمان آقای محمد شرفایی مدیر و همسرم آقای مشوش در کلاس چھارم تدریس می کردند . هنگامی که برای معلمی اقدام کردم من و خانم کلثوم خردمند ، ھمکلاسی بسیار خوب و ممتازم، ھر دو نفر استخدام شدیم ولی متاسفانه جناح فقط به یکنفر نیاز داشت. این بود که من در جناح مشغول به کار شدم و دوست و یار دبستانیم برای ھرنگ انتخاب شدند. ولی متاسفانه به دلیل اینکه پدرشان راضی نبودند که ایشان در خارج از جناح کار کنند مشغول به کار نشدند.

آن زمان کلاس اول که ۴۵ نفره بود را دو شعبه کردند کلاس شعبه ب من و شعبه الف را آقای محمود شرفایی به عھده گرفتند . سال بعد ھمسرم آقای مشوش مدیر مدرسه شدند و من تدریس کلاس سوم را عھده دار شدم. از شاگردان آن زمان خانمھا فاطمه زینی،سھیلا شرفایی، فرزانه رضایی و حفصه ارجمندی در خاطرم مانده است.

بالاخره بعد از بازگشایی کودکستان در سال ۶۵ باز ھم در کلاس اول تدریس کردم آن زمان آقای عبدالرحمن رشت مدیر مدرسه بودند . بعد از سال ۶۶ با اصرار رئیس اداره آموزش و پرورش آن زمان، آقای استوار مدیر دبستان شدم . خانم منیژه رحیمی دفتر دار و خانم فاطمه سعادت نیز معاون بنده بودند. آن زمان تعداد دانش آموزان بالای ۳۰۰ نفر بود..

– ازمعلمان هم دوره خودتان بگویید.

در تمام سالهای فعالیت بنده افتخار آشنایی و کار با همکاران بسیاری را داشته ام که ذکر نام تمامی این عزیزان از حوصله ی این مصاحبه خارج است و به ذکرنام چند نفر از این عزیزان به نمایندگی از همه همکاران خوبم بسنده میکنم. افتخارهمکاری با همکاران خوب بومی مثل: آقایان علی مشوش، محمد شرفایی، احمد آگین، غلام رضا جویبار، احمد مشوش، مرضیه شرفایی، حبیبه رحیمی و منیژه رحیمی، فاطمه سعادت و … و همکاران عزیز غیربومی مثل: خانم عزت معتمد، فاطمه روز افزون، خدیجه قناعت پیشه که همگی اهل لارستان بودند و… را داشته ام.

در اینجا جا دارد از جناب آقای احمد آگین که ۱۶ سال بعنوان معاون بنده در دبستان آزرم فعالیت داشتند ،تشکر ویژه کنم . ایشان همکاری خالصانه با من داشتند چه از لحاظ کاری و چه تامین هزینه های جانبی مدرسه که بی دریغ فراهم می کردندو از خیرین نیکوکار مدرسه و جناح می باشند. 

– حقوق ماهیانه معلمان در آن دوره چقدر بوده است؟ اولین حقوقی که گرفتین در چه سنی بودید و چه حسی به شما دست داد.

در سن ۱۸ سالگی اولین حقوقم را به مبلغ ۵۰۰ تومان دریافت کردم. احساس خیلی خوبی داشتم و به توصیه ی پدرم پول هایم را صرف خرید طلا نمودم. و در سال بعد همزمان با رسمی شدنم حقوقم به ۱۸۰۰ تومان رسید.

– خوب است یادی کنیم از اولین دانش آموزان شما در سال اول معلمیتان .اسامی چند نفر را نام ببرید.وهمینطور اسامی چند تا از دانش آموزان در دوران خدمت شما که بعدها به مدارج بالای علمی و شغلی رسیده اند.

سال اول خدمتم که معلم کلاس اول بودم ۲۹ دانش آموز داشتم که از بین ایشان فاطمه رضایی، شازمان شیخی، گل اندام ساهور، مریم شرفی، منیره مدنی و جیران محیایی را به نمایندگی از بقیه نام می برم . ولی با وجود اینکه همه واقعا مستعد بودند، به دلیل مسائل فرهنگی آن زمان از ادامه ی تحصیل باز ماندند. در سال های بعد هم دانش آموزان خیلی خوب داشتم که در رشته های پزشکی،دندانپزشکی، داروسازی، مهندسی، دبیری، پرستاری، مامایی و غیره قبول شدند که هم اکنون در حال خدمت به جامعه در پست های مختلف هستند. حتی در طول ده سال آخر خدمتم اکثر معلمان مدرسه هم شاگردان خودم بوده اند.

از اولین دانش آموزانم که پذیرش دانشگاه دررشته های خیلی خوب شده اند و اکنون مشغول خدمت و فعالیت هستند :

خانم دکتر آمنه تاتوره که اولین پزشک بومی زن بودند که در جناح مشغول به کار شدند و ھم اکنون نیز در درمانگاه جناح مشغول ھستند.خانم دکتر شھرزاد شرفایی که اولین زن داروساز جناح بودند و اکنون در بستک مشغول ھستند .مرحوم مھندس فرھاد قادری که مھندس عمران بودند و در پروژه ی بازار ھای بندر عباس مثل زیتون و نیلی و .. مشارکت داشتند.خانم فرحناز رضایی که اولین ماما جناح بودند واکنون نیز مشغول خدمت هستند . خانم دکتر فروغ خردمند که هم اکنون ریاست شبکه بھداشت بستک را بر عھده دارند،خانم خدیجه ارجمندی که دکترای ژنتیک دارند و از دبیران بسیار خوب دبیرستان ھستند، خانم دکتر راحله ارجمندی که متخصص ارتودنسی ھستندو … و بسیاری دیگر که نمی شود نام تمامی آنها را برد و الانه به مدارج بالای علمی رسیده اند و یا در حال تحصیل هستند و من واقعا وقتی خبر قبولی هرکدام از این دانش آموزان را در رشته های خوب می شنیدم برخود می بالیدم و افتخار می کردم.!

– ازتاریخچه دبستان دخترانه آزرم برایمان بگویید که جز قدیمی ترین مدارس در شهرستان بستک به حساب می آید.

دبستان دخترانه ی آزرم جناح ابتدا در سال ۱۳۳۶ در ساختمان قدیمی آغاز به کار کرد.که ازسمت غرب به باغ قلعه،ازسمت شرق به شالوده ی بازار که هم اکنون ساختمان بانک صادرات و بخشداری می باشد ،از جنوب به درمانگاه قدیمی و از شمال به یک محوطه ی باز ختم می شد. تا اینکه در سال ۱۳۴۶ با همت اهالی جناح،ساختمان دبستان آزرم باشش کلاس، به محل کنونی منتقل گردید که بنده نیز یکی از دانش آموزان آن زمان بودم.در سال ۱۳۸۲با پیگیری بنده و همسرم به دلیل فرسودگی مدرسه،کلنگ ساختمان جدید دو طبقه کنونی با همت خیر بزرگوار اقای ابراهیم خسروانی زده شد که کار ساخت آن در سال ۱۳۸۵ همزمان با باز نشستگی ام به اتمام رسید و تحویل مردم خوب جناح( آموزش و پرورش) گردید.

– مسلما در طی ۳۱ سال خدمت شما بعنوان معلم و مدیر خاطرات شیرین و بیادماندنی دارید ما هم مشتاق شنیدن هستیم اگر گلچینی از آن بازگو کنید.

در طول سالھای خدمتم خاطرات بسیار خوبی از ھمکاران ، دانش آموزان و محیط کارم داشته ام،ھمچنین از والدین دا نش آموزان، انجمن ھای اولیا و مربیان و علی الخصوص مستخدمان بسیار خوب.

خدا را شکر بازخورد آن دوران را اکنون از میزان محبت و احترامی که دانش آموزان و والدینشان برایم قائل هستند میبینم.

در طول آن دوران تا می توانستم سعی میکردم برای دانش آموزانم برنامه های متنوع تدارک ببینم. به عنوان مثال علاوه بر برنامه های آموزشی، برنامه های پرورشی همچون اردو، جشنواره سرود، برنامه ی افطاری، جشن های مختلف و غیره را تدارک می دیدیم.

قبل از اجرای این برنامه ها جلسه ای با انجمن اولیا و مربیان، معلمان و معاونان تشکیل می دادیم و درباره ی جنبه های مختلف از قبیل ایاب و ذهاب، و هزینه ها تبادل نظر می کردیم و پس از برنامه ریزی، آن را با همکاری همدیگر انجام می دادیم. این را هم اضافه کنم چون تعداد دانش آموزان قریب به ۳۰۰ نفر بود بنابرین ما ۱۶ نفر همکار به همراه ۷ نفر از اعضای انجمن، هر کسی مسئولیت کاری را بر عهده می گرفت. در این راه وابستگان نیروهای مدرسه نیز بسیار مثمرثمر بودند. همچون آقای عبدلله حرمی همسر خانم رحیمی دفتردار بسیار خوب مدرسه که همیشه شب اردو در منزل ایشان جمع می شدیم و با کمک شان تدارکات اردو را می دیدیم و هرکسی گوشه ای از کار را عهده دار می شد. از آنجایی که در آن زمان وسیله ی نقلیه بسیار کم بود از مینی بوس های اولیا که بی دریغ در اختیار مدرسه قرار می دادند، استفاده می شد.

بقیه ی معلمان مانند آقای عبداغفار دوزنده، احمد مشوش، احمد پاک نیا، عبدالله عالیان ،علی عبداللهی و آقای حسین افسرده حال (مستخدم مدرسه) از صبح زود مشغول انجام جنبه های مردانه کار می شدند و ما خانم ها نیز مسئول دانش آموزان بودیم و در تدارکات همکاری می کردیم.

از دیگر برنامه های ما برنامه ی یک شب افطاری در ماه مبارک رمضان بود. ما معلمان خانم با وجود مشغله کاری بسیار در منزل به عنوان مادر، بعد از ساعت اداری در مدرسه می ماندیم و حلیم و شیرینی برای دانش آموزان درست می کردیم.گاها از مسئولین و مدیران مدارس دیگر نیز دعوت میکردیم. خلاصه دنیایی داشتیم …

از آن دوران تنها خوبی و محبت و صمیمیت بین همکاران و اعضای انجمن است که در خاطرم مانده . هزینه ی برنامه های جانبی اینچنینی را هیچ وقت حتی ریالی از دانش آموزان دریافت نمی کردیم. برای این منظور خیرین مانند آقای آگین که معاون مدرسه نیز بودند و هچنین انجمن هزینه ها را پرداخت می کردند و هیچ وقت از هزینه ی سرانه ی مدرسه استفاده نمی کردم.

مهم تر از همه ی اینها هدف آموزش و پرورش دانش آموزان بسیار خوب و کوشا در آن محیط صمیمی و سرشار از انرژی مثبت بود که اکثریت آن ها به لطف و یاری خداوند و تلاش فراوان خودشان به مدارج عالی علمی رسیده اند.

به خاطر می آورم در طول دوران مدیریتم بسیارپیش می آمد که بچه ها آمادگی روحی جدا شدن از خانه و مادرانشان را نداشتند و در برابر مدرسه آمدن مقاومت می کردند. خصوصا یکی از شاگردانم که از همه بیشتر به مادرش وابسته بود و به زور اورا می آوردند! او را در کلاس نشاندم و از مادرش خواستم تا چند روز اول را برای اینکه راحت تر به محیط عادت کند کنار او بنشیند. روزی که مادرش از مدرسه رفت بسیار گریه و زاری کرد و در اولین فرصت دستم را آنچنان گاز گرفت که جایش تا چند روز بود . اورا به دفتر آوردم، نوازش کردم و به آرامی با او صحبت کردم. چند روزی جسته و گریخته می آمد ولی کم کم به مدرسه عادت کرد. بعدها همان دانش آموز یکی از بهترین و مودب ترین دانش آموزانم شد. و اکنون هر وقت مرا میبیند آن روز را یاداوری می کند و میگوید ” نمی دانم چطور در چشم شما نگاه کنم” . از این دست موارد زیاد بود که سعی می کردیم با محبت بیشتر معلمان دلسوز و همراهی کادر مدرسه، کودک آرام آرام با محیط مدرسه انس بگیرد.

در مناسباتی همچون روز معلم به دانش آموزان توصیه می کردم بجز یک شاخه گل هزینه نکنند. از طرف دیگر به رسم تقدیر و تشکر از معلمان مدرسه سعی میکردم با هزینه ای که خیرین گرامی تقدیم کرده بودند مراسمی درخور و شایسته برای معلمان بگیرم. بدین ترتیب که اعضای انجمن هدیه ای تهیه می کردند و به معلمان عزیز تقدیم میکردیم.

کار متفاوت دیگری که پایان هر سال انجام میدادم این بود که پس از اعلام نتایج هنگام تقدیر از دانش اموزان برتر مدرسه (از لحاظ درسی) برای تشویق بیشتر دانش آموزان به امر تحصیل، به افراد با نمره ی بالای ۱۸ که جمعا ۱۰۰ نفر می شدند جایزه می دادیم . چون در آن زمان بسیار معمول بود که تنها سه نفر برتر از هر کلاس مورد تشویق قرار بگیرند . ولی از روی تجربه متوجه شده بودم که تنها تشویق سه نفر از هر کلاس باعث می شد که دانش اموزان دیگری که با اختلاف نمره ی ناچیز در این گروه قرار نمی گرفتند آزرده خاطر و بی انگیزه شوند و از آنجا که در همه ی احوال اولویت اینجانب احساس خوب شاگردانم بود، سعی می کردم تا جایی که امکانات مدرسه اجازه می داد تعداد بیشتری از بچه ها را ولو با هدیه ای کوچک مورد تشویق قرار دهم.

همینجا اشاره کنم آن زمان هر کدام از همکاران که حرفه ای جانبی داشت، مهارت خود را کاملا خالصانه برای مدرسه بکار می گرفت . به عنوان مثال آقایان احمد مشوش و عبدالغفار دوزنده پیمان کاری کارهای ساختمانی مدرسه و تعمیرات، آقای افسرده حال کارهای نقاشی ساختمان، آقای عالیان کارهای فرهنگی و مراسمات، آقای پاک نیا وآقای عبداللهی وسایر همکاران نیز در کارهای دیگری که خارج از وظایفشان بود، نهایت همکاری را بدون دریافت یک ریال هزینه و راه رضای خدا انجام می دادند . خلاصه که سختی ها و تلخی ها را با شیرینی صمیمیت و همکاری پشت سر می گذاشتیم

از ھمکاران خوب دوران کودکستان در سال ۵۶ که به عنوان مربی در آنجا مشغول کار بودم، خانم زرافشان هاشمی را به خاطر دارم که اھل لارستان و سرپرست و مربی کودکستان بودند. از اولین دانش آموزان کودکستان آقایان عقیل پیلتن، عارف پرافروزان، ، شاھین شرفایی و خانم ھا قدریه درخشان، فوزیه رنجبر زمزم و لیلا خرم روز و .. را به خاطر می آورم.

بعد از یکسال که انقلاب شد با تعطیلی کودکستان ساختمانش یا ھمان ساختمان پروین اعتصامی به مدرسه ی راھنمایی دخترانه واگذار گردید که مدیر آن زمانش خانم خیریه بنی عباسی – اھل بستک- بودند . بعد از بازگشایی دوباره ی کودکستان ھر چه نامه نگاری وکوشش کردیم ساختمان کودکستان به ما برگردانده نشد. این بود که به جای آن ساختمان دکتر شریعتی که بلا استفاده بود را به ما دادند . به یاد دارم که تعداد دانش آموزان ھشتاد نفر بودند وچون من به تنھایی از پس آن بر نمی آمدم

به ھمین دلیل خانم فاطمه سعادت که بعدھا از ھمکاران بنده در مدرسه آزرم نیز بودند به آنجا منتقل شدند و دو کلاس ۴۰ نفری دخترانه و پسرانه را تشکیل دادیم. شعبه ی دخترھا خانم سعادت و شعبه ی ی پسرھا را خودم اداره می کردم.سرپرستی کودکستان نیز به عھده ی خودم بود و خدمتگزار کودکستان ھم آقای محمد تاتوره بودند. چون به بچه ھا خیلی زیاد علاقه داشتم ھمیشه حتی دست و صورت بچه ھا را ھم خودم میشستم. واقعا دانش آموزان خوبی داشتیم که به چند نفر از آنھا اشاره میکنم. پسرھا آقایان مرحوم فرھاد قادری ،شھریار شریفی ، حسینی ، عادل و محمد قاسمی ، مرادی، عبداللھی و جان جان که این عزیزان متاسفانه بعد ها به رحمت ایزدی پیوستند و آرش پیشداد و فرشید فیشوری ، عماد پوریوسف و داوود شجاعی و از دختر خانم ھا سھیلا یوسف پور،شھرزاد شرفایی ، ملیحه دخترم، عایشه جناحگرد، راحله قاسمی افروز رضایی بودند که البته تا جایی که حضور ذھن داشتم نوشتم. خاطرات خوب من ھمیشه در کودکستان و کنار بچه ھای کوچک بود که اگر باز به عقب برمیگشتم به کودکستان و کلاس اول برمیگشتم.

کمی وارد زندگی خصوصی شما شویم از همسر و فرزندانت بگویید مسلما در خانواده ای فرهنگی و مادری مدیر فرزندانی موفق پرورش می یابند.

همسرم آقای علی مشوش همواره دوست، مشوق، و الگوی من در تمام مراحل زندگی بودند. در تمام سالهای خدمتم چه هنگام استخدام، چه در زمان معلمی و چه مدیری همیشه پشتیبانی محکم و در کنارم بودند و در تمام کارهای مدرسه اعم از اداری، پیگیری برای جذب نیرو، جذب منابع مالی از خیرین، نامه نگاری ها و پیگیری از اداره آموزش و پرورش جهت ساخت و ساز و تعمیرات و تجهیز مدرسه پا به پای من مشارکت می کردند. راهنمایی های بسیاری از ایشان گرفتم خاطرم هست حتی آن زمان کتاب و تغذیه بچه ها را خودشان با اتومبیل شخصی بدون هیچ چشمداشتی از بستک می آوردند.

ایشان نیز همچون من فرهنگی بودند و بیشترین سالهای خدمتشان را به عنوان مدیر ( دبستان دخترانه آزرم، دبستان پسرانه توحید، راهنمایی کاظمی و بیشتر به عنوان مدیر در دبیرستان شریعتی ) فعالیت داشتند. به یاد دارم هنگام شروع سال تحصیلی برای جذب نیروهای دبیر طرحی چه مشقاتی را متحمل می شدند و حتی تا زمان آماده شدن محل اسکان دبیران جدید مدتی را در منزل از آن ها پذیرایی می کردیم تا جناح را برایشان به محیط دلپذیرتری تبدیل کنیم.

همسرم دانش آموزان را بسیار دوست داشت و با آنها رابطه ی صمیمانه ای داشتند. به طوری که برای فراهم کردن یک تفریح سالم برای آن ها با جذب منابع مالی از خیرین برای دبیرستان وسایل ورزشی و امکانات زمین والیبال و .. تهیه کرده بودند و حتی عصرها خودشان با بچه های دبیرستان والیبال کار میکردند و توانسته بودند با حداقل امکانات حتی مقام هایی را هم کسب کنند. بدین ترتیب، انرژی پسرهای دبیرستانی در مدرسه صرف ورزش می شد و کمتر مانند اکنون جوانان را در حال موتورسواری در خیابان ها می دیدیم . و من نیز با دیدن این رفتار دلگرم می شدم که بدون توجه به حواشی ، تنها برای شادی دل دانش آموزان قدم بردارم.

حاصل ازدواج ما پنج فرزند –چهار دختر و یک پسر- است . که الحمدلله هر کدام در رشته مورد علاقه شان به تحصیل پرداختند. ملیحه پزشکی، مریم داروسازی، مینا مهندسی کشاورزی، میترا دندانپزشکی و محمدرضا هم مهندسی برق. که میترا در درمانگاه جناح و محمدرضا در اداره برق مشغول خدمت به مردم شریف جناح و منطقه هستند.

.

– از گذشته دور شویم و به جناح در حال حاضر بنگریم وضع فرهنگی وآموزشی امروز جناح در مقایسه با آن دوران چگونه ارزیابی می کنید.

آن زمان با وجود امکانات خیلی ضعیف و کم سوادی والدین، دانش آموزان خوبی پرورش می یافتند.ولی اکنون با وجود رشد سطح سواد والدین و همین طور امکانات پیشرفته و زیرساخت های خوب مانند وجود کتابخانه بزرگ شرفایی ،دانشگاه آزاد ، وجود معلمان و اساتید بومی دلسوز و همچنین دسترسی به تکنولوژی روز پیشرفته متاسفانه آمار قبولی دانشگاه خیلی پایین آمده و انگیزه ی دانش آموزان برای ادامه تحصیل کمتر شده است.

– با توجه به اینکه جناح و مردم آن از گذشته تا کنون سرآمد علم وفرهنگ بوده است متاسفانه احساس می شود دانش آموزان امروزی نسبت به گذشته انگیزه و علاقه کافی برای کسب علم و ادامه تحصیل ندارند شما دلیل آن را چه می دانید. ؟

وقت گذرانی وسرگرمی بیش از حد در فضای مجازی و عدم کنترل والدین در این مورد و هم اینطور متاسفانه شب نشینی ها در مجالس و مشغول شدن با دوستان تا پاسی از شب، نبود انگیزه جهت ادامه تحصیل در بین جوانان و نیازبه شغلی متناسب با تحصیلات همگی سبب شد تا امار قبولی خوبی نداشته باشیم.

-در پایان اگر صحبتی یا توصیه ای به مادران و دانش آموزان دارید بیان کنید.

از آنجا که فکر سالم به طور مستقیم با بدن سالم در ارتباط است ازمادران محترم خواهشمندم در ابتدا برنامه ی خواب دانش اموزان را مرتب نمایند تا دانش اموز راس ساعت ۹ خواب باشد . برنامه ی تغذیه درست و استفاده از صبحانه به عنوان وعده ی ضروری برای دانش اموزان را مد نظر داشته باشند .از تبلت و موبایل استفاده نشود. واستفاده از فضای مجازی را تا حد زیادی محدود کنند.همراهی با دوستان در ساعات خارج از مدرسه مشکلات عدیده ای ایجاد می کند.

بهتر است فرزندانشان به محض بازگشت از مدرسه استراحت کنند و شروع تکالیف از ساعت سه تا شش عصر باشد . انجام تکالیف تماما بر عهده ی خود دانش آموز باشد و والدین نقش نظارتی داشته باشند بدین صورت هم اعتماد به نفسشان بالاتر خواهد رفت هم دانش آموز در اینده توانمند تر خواهد بود.

در پایان از تمامی همکارانم در طول دوران خدمتم تشکر میکنم . از معاون ها مخصوصا آقای اگین تشکر ویژه دارم. از خانم زینی و خانم منیژه رحیمی و همچنین آقای افسرده حال خدمتگزار دلسوز مدرسه بسیار متشکرم.

– ازشما سپاسگزارم که وقتتان در اختیار مروارید مهر آنلاین قرار دادید و این گفتگوی جامع انجام گرفت که قطعا مورد استقبال خوانندگان سایت قرار می گیرد. با آرزوی سلامتی و بهروزی برای شما بانوی محترم.

از سایت مروارید مهرآنلاین و به خصوص جنابعالی و آقای دیوانی مدیر مسوول سایت به خاطر وقتی که در اختیار بنده گذاشتید کمال تشکر را دارم و برای تمامی دانش آموزان بخصوص جناحی های عزیز آرزوی موفقیت می کنم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 4 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۴
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
محمد پنجشنبه , ۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۰

خدا حفظشون کنه. خیلی زحمت کشیدن

داودشجاعی شنبه , ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۳:۰۷

باسلام وعرض ادب.لطفابررسی فرماییدنام جان جان که احتمالا محمدصالح جان جان میباشدجزء فوت شدگان قیدشده است لطفا اصلاح فرمایید.

مدیر سایت چهارشنبه , ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۰

با سلام.
هر چند این مصاحبه عینا از وبسایت مروارید مهر آنلاین نقل شده است و دخل و تصرفی نداشته ایم، با این حال بررسی خواهیم کرد و در صورت نیاز اصلاح خواهد شد.

با تشکر از تذکر شما

داودشجاعی شنبه , ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۳:۱۷

گفتگوی زیبایی بود.خاطرات معلمان را میشودحتی بصورت یک کتاب به رشته تحریردرآورد.باتشکرازمرواریدمهر. بنده دست خانم بخار وهمه معلمان خوب جناح را میبوسم وبرای همه عزیزان آرزوی سلامتی وطول عمرباعزت دارم. من چه گویم که درین باب کلامی نیست شاهنامه را گرسرایم جوابی نیست.

نظرات بسته شده است.